پيشتازان راه آزادي

۲۳ مرداد ۱۳۹۴

مجاهد شهید یونس قدرتی - کوچصفهان


زندگینامه مجاهد شهید یونس قدرتی - کوچصفهان
محل تولد: كوچصفهان
شغل - 
تحصيل: -
سن: 25
محل شهادت: رشت
زمان شهادت: 1367

تو در نماز عشق چه خوانده ای
که سالهاست بالاي دار رفتي و
اين شحنه هاي پير از کشته ات هنوز
پرهيز ميکنند
بنام آناني مينويسم که با خون خود صبح پيروزي را بشارت دادند و در سحرگاهان با ايستادگي پاي تيرکان دار نويد رهايي سردادند و بنام انسانيت درخشيدند و همچون آذرخشانی مقدس به مبارزه خویش بر نیاز جامعه و تاریخ پاسخی ضروری دادند.
بنام آناني مينويسم که هيچگاه منافع خود را بر منافع ديگران ترجيح ندادند، وادادگي پيشه نکردند و در زندگي سياسي و اجتماعي خود شرافت شان را به زير سوال نبردند و در برابر ناملایمات سکوت نکردند.
همان کساني که خود را به دست تقدير سپردند از طوفان هاي سهمگين از سياهچال ها و شکنجه گاه هاي رژيم خميني کثيف عبور کردند و غريبانه و بي چشم داشت در پاکیها و خولص ها شناور گشتند و بیریا رفتند 

آري سخنم با همانهاست که نام و ياد وطن را در دلهاي شان فشردند لحظه اي آن را از خود دور نساختند و فقط به آزادي مي انديشيدند تا لحظات مرگ و بدین گونه مشی برای آیندگان شدندکه اینک بر ماست در گذر زمان و بر ورق تاریخ مبارزاتی میهن مان نام و ياد و حماسه ي  اين نسل بي نظير را زنده نگهداريم و جاودانه شان سازیم
یونس قدرتی ... فرزندي از گيلان زمين و مجاهدي سرفراز و وارسته
متولد 11 اذر 1342 دانش آموزي جسور که مبارزه اش را با قيام ضد سلطنتي سال 57 و با پيوستن به صفوف انقلابيون آغاز نمود  و در راهپيماييها و پخش تراکت و اخبار با دیگر دوستانش نقش فعال داشت پس ازسرنگونی رژیم شاه و با به سرقت بردن اهداف قيام توسط رژيم خميني که همانا آزادي و برابري اجتماعي براي مردمش بود براي ادامه مبارزه  و تحقق اهدافش به مجاهدين پیوست و آنچه در توانش بود در این راه دریغ نکرد.

در طول سالهاي 58 تا 60 يونس بارها در درگیريهاي خياباني هنگام فروش نشريه و در خاکسپاري شهيد قهرمان حسن فرحناک  و یا در راهپيمايي هاي قبل از سی خرداد مورد حمله و هجوم چماقداران رژیم ضد بشری خمینی قرار گرفت ولی ذره ای از عزم مبارزاتی اش کاسته نشد 

بعد از سي خرداد سال 60 و آغاز سر فصل جديدي از مبارزه نوين مردم ايران او در کنار يارانش به مبارزه ی مسلحانه روی آورد و زندگي مخفي را شروع کرد در آذر ماه سال 60 هنگامی که پایگاه شان مورد هجوم
قرار گرفت و ياران و همسنگرانش دستگير شدند يونس موفق به فرار شد . مدتي تنها در پي وصل به سازمان به تهران رفت اما موفق به وصل نشد
در همان روزها به شعر و قصه گويي پرداخت و شعرهاي زيادي نوشت کار کرد و به عکاسي و فيلمبرداري روي آورد اما نتوانست دوام بیاورد او دائما به همرزمانش که در سیاهچالهای رژیم زير شکنجه هاي وحشيانه بودند و يا اعدام شده بودند مي انديشيد و نمي توانست انها را از یاد ببرد.

يونس با سعي و تلاش فراوان توانست مجددا به سازمان مجاهدين وصل شود و يک گروه عملياتي تشکيل دهند و شروع به فعاليت کند در پیامی  مینویسد "نمی دانید که  چقدر خوشحالم و سبکبالم  ، می خواهم  پرواز کنم ، پس از گذشت یک سال اینک یکبار دیگر در میدان  نبردم  ، من این آرامش را نه در سکون و جمود و وادادگی بلکه در طوفانها بدست آورده ام این آرامش را به آسانی از دست نخواهم داد، نه از دست نخواهم داد. او در اردیبهشت سال 64 در یک عملیات دستگیر و به شکنجه گاه عشرت آباد برده شد و پس از تحمل شکنجه هاي قرون وسطايي رژيم صفاک خميني به هشت سال زندان محکوم گرديد.

يونس را طي سه سال زندان از عشرت آباد به اوين, قزلحصار, گوهردشت, و مجددا به اوين منتقل کردند.
وقتی او را در 11 خرداد 67 به اوین بردند طي نامه اي به خانواده اش نوشت سر انجام پس از گذشتن از عشرت آباد و اوين و قزلحصار و گوهردشت  يک بار ديگر به اوين اورده شديم البته با تفاوت هاي بسيار او همچنين در ملاقات با خواهرش که خوشحال بود که برادرش هشت سال محکوم شده است  گفت اينها هيچ وقت ما را آزاد نميکنند .

سر انجام يونس در مرداد سال 67 در کنار 30 هزار تن از مجاهدان و مبارزان راه آزادي در سراسر میهن  در زندان اوين سربدار شد.براستي شهداي مجاهد ین با عشق به آزادي و با ايمان به راهبر پاکبازشان ,, مسعود ,, و پايداري شگرف او در عرصه مبارزه ايستادند و دلاورانه بر طنابهاي دار بوسه زدند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر