پيشتازان راه آزادي

۲۲ مهر ۱۳۹۶

مجاهد شهید زهرا روحانی


مشخصات مجاهد شهید زهرا روحانی
محل تولد: قائمشهر
شغل - 
تحصيل: -
سن: -
محل شهادت: قائمشهر
زمان شهادت: 1367

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: از قتل‌عام 30هزار زندانی سیاسی نزدیک به ‌سه دهه می‌گذرد. اما این جنایت چیزی نیست که به‌ تاریخ پیوسته باشد. این جنایت مسأله همین امروز است. مسأله نقض فاجعه‌بار حقوق‌بشر در ایران است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۱۴ مهر ۱۳۹۶

گرگان شهري با مزارهاي بيشمار مخفي در دل جنگلهاي انبوه

شهر گرگان بعد از انقلاب ضد سلطنتي به دليل فعاليتهاي مجاهدين از زمان شاه، به گرمي از مجاهدين استقبال كرد و پذيراي آنان شد. اين بود كه ارتجاع زمينه فعاليت چنداني در گرگان نداشت و در عوض اين مجاهدين بودند كه با فعاليتهاي سياسي و مردمي خود روز به روز به پايگاه توده اي شان مي افزودند و آن را گسترش مي دادند. محبوبيت مجاهدين در گرگان به حدي بود كه حتي حاكم شرع و امام جمعه وقت آنجا، آخوند نورمفيدي، جرأت مقابله با مجاهدين را نداشت. 
يكي از نشانه هاي بارز محبوبيت توده اي مجاهدين در گرگان حضور خانواده هايي بود كه به صورت جمعي به مجاهدين پيوسته بودند و در سالهاي بعد نيز بيشترين شهيد را در مبارزه با آخوندها از دست دادند. مردم گرگان هرگز خانواده هاي مجاهدپرور رحيم نژاد، با 8شهيد، و ابراهيم پور، با 5شهيد، را از ياد نخواهند برد. 


خانواده مجاهدپرور رحیم نژاد

طهمورث رحيم نژاد از زندانيان زمان شاه استاديار دانشگاه كشاورزي بود. بعد از انقلاب به شدت فعال بود و به تربيت ميليشاي مردمي هوادار مجاهدين پرداخت. به همين دليل دستگير شد و سالها متمادي در زندان بود. در سال67 از زندان آزاد شد و يك هفته بعد از آزادي دستگير و سر به دار شد. برادرش فريدون رحيم نژاد مهندس بود و خواهرش ترانه،20ساله، در سال61 در زير شكنجه شهيد شد. 


سنگ مزار مجاهد شهید ترانه رحیم نژاد

تهمينه خواهر بزرگتر طهمورث دانشجوي رشته شيمي در دانشگاه مشهد بود كه 19بهمن سال60 در ركاب سردار خياباني به همراه همسرش مجاهد قهرمان طه ميرصادقي به شهادت رسيد.


مجاهدین شهید فریبا آجیلی -، فریدون رحیم نژاد و ترانه رحیم نژاد
عزيز الله رحيم نژاد برادر ديگر اين خانواده مجاهدپرور در سال  62 در بابل در درگيري به شهادت رسيد، و همسر او، فريبا آجيلي، در حالي كه باردار بود دستگير و در زندان بابل تيرباران شد. 


سنگ مزار مجاهد شهید عزیز رحیم نژاد
پدر اين خانواده مجاهدپرور به نام محمدعلي رحيم نژاد در سال1378 طي يك توطئه وزارتي در جنگل ناهارخوران گرگان توسط يك لودر به زير گرفته شده و به شهادت مي رسد.


سنگ مزار حاج محمدعلی رحیم نژآد
يكي ديگر از خانواده هايي كه در مبارزه با ارتجاع 5نفر از فرزندان خود را فديه راه آزادي كرده اند خانواده مجاهدپرور ابراهيم پور است. 


خانواده مجاهدپرور ابراهیم پور

از اين خانواده، مجاهدين شهيد ابوالفضل در قائمشهر به شهادت رسيده است و محمد مهدي در سن 20سالگي تيرباران شده. همچنين علي اكبر بعد از 7سال اسارت در زندان بويه گرگان تيرباران شده است. خواهر مجاهد آسيه ابراهيم پور در آذر سال1360 در يك درگيري مسلحانه با پاسداران بعد از 16ساعت مقاومت انقلابي به اتفاق همسر مجاهدش عباس رخشاني و خواهر مجاهد مينا رمضاني به شهادت رسيد. داستان اين مقاومت قهرمانانه در تمامي شهر پيچيد و تا مدتهاي مديد همه مردم از قهرماني هاي فرزندان مجاهد خودشان داستانها نقل مي كردند. 


مجاهد شهید آسیه ابراهیم پور

آسيه قهرمان در بحبوحة درگيري موفق به يك تماس تلفني با يكي از آشنايانش مي شود و ضمن استقبال از شهادت خود و همرزمانش گفته بود: «ما تا آخرين نفس مقاومت خواهيم كرد». پدر شريف اين خانواده در سال1367 براثر شدت فشارهايي كه تحمل كرده بود سكته كرده و فوت مي كند.
اما نكته اي كه در مورد اين خانواده مجاهدپرور حائز اهميت است نحوة دفن جنازه محمد مهدي توسط مادر مجاهدش است. اين نمونه تكان دهنده نوع ديگري از شقاوت دژخيمان در رابطه با دفن مجاهدين را به نمايش مي گذارد. مادر ابراهيم پور در نقل خاطره دفن فرزندش محمد مهدي مي گويد كه شنيده است كه او را اعدام كرده و به جنگل ناهار خوران برده اند. مادر مي گويد: «پا شديم رفتيم جنگل ناهارخوران، ديديم 25 سانت كنده اند و مي خواهند جسد را در آن بگذارند. پانزده پاسدار اين جسد را اسكورت مي كردند. آن موقع توي جنگل بچه ام تنهاي تنها بود. نمي خواستم سر خاك بچه ام جلوي پاسدارها بنشينم. پا شدم شروع كردم به قدم زدن. ديدم قبل از مهدي يك مجاهد ديگر را آورده و گذاشته اند توي خاك. يك حيواني آمده و بخشي از جسدش را خورده بود. من با خشم پاسداري را صدا كردم كه مزدور! مزدور! پاشو بيا اينجا ببينم، اين جسدي كه شما قبل از مهدي آورده ايد اينجا توسط حيوانات نيم خورده شده. اگر مهدي را هم همانطور بگذاريد، جسد را حيوانات مي خورند. گفت: ما كار داريم و بايد برويم. بيل و كلنگ را از پاسدارها گرفتم خودم شروع كردم به كندن قبر. شاخ و برگ درختان را كنار زدم و بچه ام را گذاشتم توي قبر و بعد دوباره رويش شاخ و برگ درخت ريختم، خودم با دست خودم بچه ام را توي خاك گذاشتم. روز سوم مهدي بود دو مرتبه رفتيم جنگل. ديدم دو تا از جوانان  مجاهد را اعدام كرده و آورده اند جنگل. همانطور آنها را طاقباز گذاشته بودند. جوراب يكيشان مشكي بود. جوراب نفر ديگر قهوه اي بود، به همسرم  و فاميلها گفتم شما روي پايش خاك بريزيد من صورتش را باز كنم ببينم اين جوان كيست؟ تا بروم به خانواده اش  تحويل بدهم. روز هفتم رفتم ديدم باز جسد سه تن از جوانان مجاهد را آورده اند. تا چهلم مهدي من به جنگل مي رفتم. در مجموع آنجا چهارده تا از بچه هاي مجاهدين را در جنگل ناهارخوران آورده و خاك كرده بودند». 
گذشته از تلخي آن چه بر اين مادر مجاهد دردكشيده، دربارة دفن فرزند خود در جنگل، رفته است بايد توجه داشت كه در نظام آخوندها اين قبيل نمونه ها بسيارند. بسيار بيشتر از آن كه ما خبر داريم هنوز در محاق قرار دارند و در اعماق زندانها يا گورستانها و يا هر نهانخانة ديگري پنهان هستند. و بايد با دقت و پيگيري بسيار تك به تك اين موارد را پيگيري كرد. زيرا كه هريك از اين قبيل موارد كمك به دادخواهي بزرگ ملت ما كه تحت ستم حكومتي ضدبشري قرار داشته است. 
يك نمونه از همين موارد را، كه اتفاقا از گرگان و جنگلهاي انبوه آن است، را يك هموطن جسور پيدا كرده و با عكس برداري از آن شرحي بر آن نوشته است كه ملاحظه مي كنيد: 



«جنگلهاي گرگان رازهاي بسيار در خود نهفته دارد. زيرا كه طي ساليان حاكميت آخوندي بسياري از مجاهدين تيرباران شده را در خود پذيرفته است. تعدادي از اين مزارها كشف شده اند و بسياري هنوز ناشناخته هستند. من يك مورد از برخي مزارهاي شهيدان مجاهد خلق را كه در جريان قتل عام سال67 به شهادت رسيده و اكنون در عمق جنگلهاي گرگان مدفون هستند پيدا كردم. عكسهاي ضميمة را از ابتدا تا انتها برايتان مي فرستم تا شاهدي باشند بر سبعيت رژيمي كه به نام خدا و مذهب شقاوت بارترين جنايتها را انجام مي دهند. 



يكي از عكسها متعلق به‌12زنداني مجاهد هستند كه در بابل زنداني بوده و در جريان قتل‌عام به زندان ساري منتقل شده و در آنجا به دار آويخته شده و سپس به گرگان منتقل شده و در آنجا دفن شده اند. كافي است توجه كنيم كه فاصله ساري تا گرگان 130كيلومتر است. يعني دژخيمان قربانيان خود را در 130كيلومتري محل جنايت خود دفن كرده اند.» 
در ميان تصاوير فرستاده شده توسط اين هموطن تصاوير تعدادي گورهاي انفرادي مجاهديني وجود دارد كه در سالهاي قبل به‌شهادت رسيده‌اند. برخي از اين مزارها، مانند مزار مجاهد شهيد آسيه ابراهيم‌پور قابل تشخيص بود. و برخي غير قابل تشخيص بودند.




در گرگان امامزاده معروفي وجود دارد به نام امامزاده عبدالله كه در ضمن گورستاني هم به همين نام دارد. 



در اين گورستان تعدادي از مجاهدين شهيد دفن شده اند. مزار مجاهد شهيد طهمورث رحيم نژاد و خواهر مجاهدش ترانه، و همچنين مزار مجاهد شهيد يوسف بابانيا نوري و.... از اهالي روستاي گز در گوشه اي از گورستان است. 



همچنين گورهايي وجود دارد كه متعلق به مجاهديني كه در سنين نوجواني تيرباران شده اند.



سنگ مزار مجاهد شهید صادق پایدار

سنگ مزار مجاهد شهید سکینه محمدی

سنگ مزار مجاهد شهید محمدرضا زرگرانی

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

مجاهد شهید بهروز کاظمی


مشخصات مجاهد شهید بهروز کاظمی
محل تولد: لاهیجان
شغل - 
تحصيل: -
سن: 26
محل شهادت: رشت 
زمان شهادت: 1367

به یاد مجاهد سربدار بهروز کاظمی
بهروز کاظمی، مشعلی فروزان ازجوانان پاکباخته لاهیجان
بهروز در سال 1341در لاهیجان بدنیا آمد، سال سوم دبیرستان بود که در تظاهرات ضددیکتاتوری شاه شرکت کرد. مدت کوتاهی بعد ازسرنگونی شاه به همراه جمعی از دوستان خود به حمایت از مجاهدین پرداخت. بهروزدر انتخابات ریاست‌جمهوری سال 58به حمایت از فعالیت های انتخاباتی مسعود رجوی پرداخت.
به این جهت درسطح شهرلاهیجان، هوادار مجاهدین شناخته شده بود. او میلیشیایی بود که در همه جای شهر به فعالیت های افشاگرانه می‌پرداخت. بافروش نشریه مجاهدین، کتابفروشی وافشاگری در مورد چماقداری. درمرداد 60درحوالی مسجد چارپادشاه لاهیجان، موردحمله گشت کمیته قرار گرفت و دستگیرشد. وبه سپاه برده شد.دربیدادگاه بهروز به 6سال زندان محکوم شد.
در زندان همواره زانو چپ بهروز که لق شده بود خالی می‌کرد. وبه پشت پا می‌رفت که بسیار دردناک بود. یک بار پیگری کرده بود که چرا نمی‌برید دکترمعالجه کنید؟ رئیس زندان گفت ببین تو چه کارکردی که این کار را با توکردند! البته از شکنجه‌گرو دژخیم جوابی جزاین عجیب نیست. در زندان او بسیارمقاوم بود. مقاومت او عوامل رژیم را وادارکرد که بهروز و بیش از50نفر از دوستان بهروز را به اوین و سپس قزلحصار تبعید کنند.
او به همراه مجاهد شهید حسن غلامپور، محمد سمیع زاده، حجت اسدی، حمید رضا رمضانپور به قزلحصار تبعید شدند. رژیم فکر می‌کرد که دردنیای قبر و قفس و قیامت داود رحمانی درقزلحصار، بهروز و دوستانش کوتاه می‌آیند. اما او مقاوم‌تر واستوارتر ازقبل مسیری را که انتخاب کرده بود طی می‌نمود.بارها او را برای تنبیه و شکنجه به زیر هشت بردند. چند بار 24ساعت او را سرپانگه داشتند پاهایش به‌شدت ورم نمود. اما بهروز هم‌چنان مقاوم ماند. درد پای او شدیدترازقبل شده بود، اما سر اعتقادات خود استوار بود.
پس ازیک سال ونیم بهروز ازقزلحصار، به زندان لاهیجان برگشت. اومدت سه سال را درسلول مجرد به‌سر برد. دربهار 65بهروزرا به همراه دوستش، حسین حقانی به بهانه درمان پای آنها به زندان رشت منتقل کردند. سال 66حکم 6سال زندان بهروز تمام شد. اما اوهرگزآزاد نشد. شکنجه‌گران رژیم، هم هرگزپایش را عمل نکردند. او 7سال رنج ناشی از خرد شدن استخوان زانوی پا را روزانه بدوش می‌کشید.
بهروزهرگز ذره ای ازمواضع خود پایین نیامد. به همین دلیل مزدوران رژیم دردادستانی او را واجد آزاد شدن ندیدند. سرانجام بهروز به همراه 82تن زندانیان سیاسی لاهیجان در قتل‌عام سال 67سربدارشد. او درس آزادگی را انتخاب کرد. سال چهارم دبیرستان را رها کرد وبه آموزش بالاترین مدارانسانیت و مسؤلیت پذیری در جامعه دست زد.

مریم رجوی: مردم و مقاومت ایران برآنند که به‌ کار استبداد مذهبی پایان بدهند و آخوندها با همه جنایت‌هایشان از این سرنوشت نمی‌توانند فرار کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96