پيشتازان راه آزادي

۹ شهریور ۱۳۹۸

گرامی باد یاد مجاهد شهید ناصر حبشی


مشخصات مجاهد شهید ناصر حبشی
محل تولد: آمل
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 30
تحصیلات: فوق ديپلم
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

«چه افتخاری بالاتر از این‌که در این مسیر فدا و صداقت شهید و رستگار شوم و در یگان ۷۲ فدایی اشرف و در خاک پاک اشرف شهید شوم». ناصر حبشی
 «من اگر کامروا گشتم و خوش دل چه عجب  
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند»
مجاهد قهرمان، شهید ناصر حبشی، زادهٴ مردم دلیر آمل، متولد سال۱۳۶۱، از جوانان آگاه و غیرتمندی بود که به‌رغم فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، و فراهم بودن زندگی مرفه، برای آزادی عزم کرد و به‌راه افتاد. کوه و دشت و مرزهای وطن را پیمود تا به قافلهٴ ایستادگان برای آزادی، به قافلهٴ اشرفیان و مجاهدان پایدار آن بپیوندد. این انتخابی بسیار سخت و ستودنی بود چرا که هنگام پیوستن او به سازمان و ارتش آزادی، در سال ۱۳۸۳، اشرف در قلب توطئه‌های رژیم و مزدورانش در عراق و همدستان بین‌المللی رژیم قرار داشت. ارتش آزادی بی‌سلاح، عزم پایداری کرده بود. ناصر که پدرش نیز از مجاهدان اشرفی و اکنون در لیبرتی است خودش از شوق پیوستنش به سازمان مجاهدین خلق ایران می‌نویسد:
 «من اگر کامروا گشتم و خوش دل چه عجب  
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند»
ناصر پیش از پیوستن هم از فعالترین جوانان بود، اما از ابتدای ورود به اشرف در مسئولیت‌پذیری و فداکاری نمونه شد. شور و نشاط و سرزندگی او همواره در گفتار و رفتارش به چشم می‌خورد.
ناصر در جشن اشرف در تاریخ 8بهمن 87 به‌مناسبت پیروزی در خروج نام مجاهدین از فهرست اتحادیه اروپا گفت:
 «ما مجاهدین این‌جا جمع شدیم و خلاصه آخوندها و آخوندها هم بدونند ما یک ذره از این حرف که سرنگونیه هدفمون همون سرنگونیه، یک لحظه کوتاه نمی‌آییم و تا دینش می‌ایستیم تا دینش زیر سایهٴ رهبری مون. زیر سایهٴ خواهر مریم هستیم و ایستادگی می‌کنیم تو هر شق، و مطمئن باشه رژیم خمینی، حامیانش مطمئن باشند، مخصوصاً رژیم خمینی، مخصوصاً خامنه‌ای بدونه که ما مجاهدین از این راه و از این هدفمون کوتاه نمی‌آییم»..
ناصر در جشن پیروزی ملت فلسطین در پذیرفته شدن در سازمان ملل گفت:
 «از اشرف تبریک میگم به خلق فلسطین. انشاالله که در ایران در میدون آزادی، با خلق فلسطین، جشن پیروزی رو در میدون آزادی بگیریم».
سوگند مجاهدی او نیز گواه دیگری بر استواری او بود. آنگاه که فریاد زد:
 «من ناصر حبشی، حاضر حاضر حاضر هیهات منا الذله هیهات منا الذله، هیهات منا الذله».
ناصر جزو مجاهدانی بود که برای نگاهداری اموال مجاهدین در اشرف ماند. او در تمام این دوران با سرزندگی، مسئولیتهای خود را انجام داد.
او در مصاحبه‌ای در مورد سنتهای نوروزی مردم ایران در نوروز 92گفته بود:
 «همونطور که می‌دونید، سیزده‌به‌در یک سنتی هست که سالیان بین مردم ایران برگزار میشه و حکومتها و دیکتاتورها آمدند و رفتند ولی نتونستند این سنت رو از بین ببرند و مردم سالیان این سنت رو دارند برگزار می‌کنند. چرا؟ چون این یک سمبلیه که زشتیها، پلیدیها، خلاصه ناامیدیها، زنگارها رو کنار می‌زنه. و از اونور بجاش امید، عشق به آینده، سرزندگی، شادابی رو میاره». … «و مردم هم به‌خاطر مخالفت با این آخوندها و چون به‌خاطر این‌که امسال هم سال سینه و سال سرنگونیه این سنت رو با شکوهتر برگزار می‌کنند».
کلمات این مجاهد والا که یکی از قهرمانان ایستادگی در اشرف گلگون است، خود گواه شأن و مرتبت او و عزم استوار اوست: ناصر در رمضان امسال یعنی سال 92 و در شب شهادت مولای متقیان و امام مجاهدان علی علیه‌السلام نوشت:
 ”این جانب مجاهد «لم یرتابوا» ناصر حبشی در شب قدر و شب شهادت امیرالمؤمنان علی (ع) چلچراغ بشارت و فدا یکبار دیگر تجدید عهد و پیمان با راهبران عقیدتی‌ام که پرچمدار و ادامه دهنده راه و رسم علی (علی) هستند می‌کنم، و خدا را هزار مرتبه شکر و سپاس می‌گویم که در زیر پرچم راهبرانی هم‌چون مسعود و مریم می‌رزمم؛ و چه افتخاری بالاتر از این‌که در این مسیر فدا و صداقت شهید و رستگار شوم. و البته در یگان 72 فدایی اشرف، و در خاک پاک اشرف شهید شوم. یا علی! در این کارزار سرنگونی می‌خواهم قدر خلق در زنجیر و قدر خودم را رقم بزنم پس من را در این مسیر ثابت قدم نگهدار و ایمانم را هر چه راسختر و بدون شکاف کن“.
اینک ناصر قهرمان، همان یاوری کننده شد. همان «ناصر» که به ندای هل من ناصر رهبر مقاومت پاسخ گفت. زندگی را رها کرد و به اشرف در محاصره پیوست، و فدایی اشرف شد تا پرچم مقاومت برای آزادی هم‌چنان سرخ و در اهتزاز بر فراز برجهای مبارزه برای سرنگونی رژیم پلید ولایت‌فقیه برقرار بماند.
بی شک، هر ایرانی شریف و آزاده و هر عاشق ایران، اینک خون ناصر را بر سرخی پرچم ایران و در ستارهٴ آرم سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران می‌بیند و از این شهیدان والا و ایستادگان پرشکوه‌ترین پایداریها، برای سرنگون کردن خامنه‌ای و رهایی مردم ایران بپا می‌خیزد.
سلام بر ناصر حبشی قهرمان. روزی که‌زاده شد و روزی که برای پیوستن به ارتش آزادی عزم کرد. و روزی که در اشرف گلگون، به خاک افتاد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید رحمت بلوک نخجیری - سروی ایستاده از تبار سردار جنگل


مشخصات مجاهد شهید رحمت بلوک نخجیری
محل تولد: لاهيجان
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 55
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392
سابقه زندان: 3سال در رژیم خمینی

 «من آن گلبرگ مغرورم که می‌میرم ز بی‌آبی
ولی با خواری و ذلت، پی شبنم نمی‌گردم»

 «در مقابل دشمن پلید و همهٴ حامیان کثیف او چون کوه استوار خواهم ماند. اگر زمانه صد بار هم سخت‌تر باشد بر ایستادگی و تعهدم افزوده و با درسی شکوهمند و پایدار آن را در میادین مختلف عیان خواهم نمود».... رحمت بلوک نخجیری
رحمت بلوک نخجیری متولد سال 1337 شهر دلاورخیز لاهیجان بود. همزمان با بالا گرفتن امواج قیامها در انقلاب ضدسلطنتی، رحمت و تعدادی از دوستانش در تابستان57 فعالیت سیاسی ـ اجتماعی خود را با شرکت در تظاهرات ضد شاه شروع کرد. هنوز چند ماهی نگذشته بود که با مجاهدین آشنا شد و همراه با دوستانش به صفوف هواداران سازمان پیوستند.
رحمت پس از پیروزی انقلاب با شناخت بیشتری که از سازمان پیدا کرد، در ارتباط با جنبش ملی مجاهدین قرار گرفت و وارد فعالیتهای تبلیغی از جمله فروش نشریه شد و در زمستان58 به‌طور تمام وقت و حرفه‌ای به سازمان مجاهدین پیوست.
مردم لاهیجان چهره جوانی پرشور را که در میزهای کتاب و نشریه سازمان از آرمان آزادی دفاع می‌کرد فراموش نمی‌کنند.
در سال 59 رحمت از لاهیجان به رشت منتقل شد. پس از 30خرداد به زندگی مخفی روی آورد اما در شهریور 60 در رشت شناسایی و دستگیر شد. رحمت طی سه سال زندان، از عناصر مقاوم زندان بود و در تشکیلات مجاهدین در زندان بسیار فعال بود و مدتی هم مسئولیت تشکیلات را در زندان مالک اشتر برعهده داشت. یکی از همبندان او نوشته است، رحمت نخجیری و شهرام یاسری و حسن غلامپور، موتور محرک زندان بودند و با شور و نشاط و مقاومت خود، روحیه مقاومت و جنگندگی را در سایر زندانیان می‌دمیدند و زندانبانها را به ستوه می‌آوردند.
رحمت در مرداد 64 از زندان آزاد شد. او که تشkه وصل مجدد به سازمان محبوبش بود، بلافاصله پس از آزادی درصدد وصل برآمد و موفق شد بعد از 4ماه خود را به سایر همرزمان مجاهدش در منطقه مرزی ایران و عراق برساند و سلاح مجاهدت بردارد. رحمت که تا بن استخوان به راهی که برگزیده بود و سختیهای آن آگاهی و عشق داشت در همان روزهای اول وصل مجددش به تشکیلات نوشت:
 «جریان تکامل پرپیچ و خم بوده و سخت و دشوار می‌باشد و ما چنین راهی را طی می‌کنیم بقول امام علی (ع) ”انّ امرنا صعب مستصعب“ ما راه پرپیچ و خم و سختی را در پیش داریم. برای رسیدن به آرمانهای والای انسانی باید این چنین راهی را با دلی پرشور پذیرفت»
رحمت قهرمان در عمل نیز در برابر همه آزمایشها و ابتلاهای این راه صبور و متعهد بود. با تأسیس ارتش آزاديبخش، او با جنگاوری و شور مضاعف در عملیاتی بزرگ آفتاب و چلچراغ و فروغ جانانه جنگید.
اما انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان برای او، افقهای بالاتری از جنگاوری، مسئولیت‌پذیری و فدا گشود. فدای همه چیز برای آزادی و برای رهایی میهن. رحمت بر عزم استوار خود در سال 91 چنین تأکید کرد:
«… با تمام وجود در راه رهایی خلق اسیر و محبوب خود قدم برداشته و با سرفرازی و شکوه و شیرینی به جنگ تمام‌عیار با نظام پلید آخوندهای دین‌فروش و وحشی ادامه خواهم داد. در این مسیر البته پذیرای هر ابتلایی هستم و نسبت به آنها در درگاه حق‌تعالی شکر گزارم. ”ربّ إنّی لما أنزلت إلیّ من خیرٍ فقیر“
رحمت که مسئولیتهای مختلفی را در ارتش آزادیبخش داشت، نه تنها خود با شایستگی پاسخگوی مسئولیتهایش بود، بلکه تاثیرات انگیزاننده‌ای بر روی سایر همرزمانش داشت. درخشش عنصر صدق و فدا در مجاهد قهرمان رحمت بلوک نخجیری دوران پایداری پرشکوه ده ساله در اشرف چشمگیر بود. سخنان او درمراسم بزرگداشت شهدای قهرمان مجاهد خلق محمدعلی حاج آقایی و جعفر کاظمی، گوشه‌یی از شخصیت انقلابی این سردار مجاهد را نشان می‌دهد:
 «هرشب ستاره‌ای به زمین می‌کشند و باز این آسمان غم زده غرق ستاره هاست
امروز ولی‌فقیه ارتجاع و طلسم‌شکسته دو یار اشرفی، دو یار قهرمان و پایدار ما را جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی رو به چوبه‌دار سپرد... .
خون این عزیزان خون این شهدای سرفراز عزم ما اشرفیها را هر چه مستحکمتر و مصمم‌تر می‌کند تا بتوانیم غبار این نظام پلید را درهم بپیچیم. ما شکی نداریم 120هزار نفر از رشیدترین فرزندان ملت ایران این راه را طی کردند و ما هم به آنها لبیک گفتیم و مصمم و استوار ایستاده‌ایم».
ایستادگی صبورانهٴ رحمت قهرمان در اعتصاب‌غذای 72روزه بعد از حماسه فروغ ایران نیز گواهی دیگر در اثبات این ادعاست
 ”من هادی نخجیری هستم حدود یک ماه و نیمه که در اعتصاب‌غذا هستم وضعیت جسمی‌ام خب مشخص است رو به تحلیله 10 کیلو وزن کم کردم فشارخون پایینه راه رفتن کار مشکلیه ولی ما خواسته‌های مشخصی رو داریم... . ما تاپایانش هستیم“
رحمت اما، اوج شرافت و کرامت و زیادت را با بوسه خونینش بر خاک اشرف و تابلوی پرشکوهی که در حماسه 10شهریور خلق شد در صفحه تاریخ مقاومت مردم ایران به ثبت داد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۶ شهریور ۱۳۹۸

مجاهد شهید شهرام یاسری


مشخصات مجاهد شهید شهرام یاسری
محل تولد: لاهيجان
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 50
تحصیلات: ديپلم
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392
سابقه مبارزه:33سال
سابقه زندان:3سال در زندانهای خمینی

«شرایط هر چه سخت‌تر و پیچیده‌تر شود، اگر سراسر زمین را دشمن فراگرفته باشد، ذره‌یی از آرمان توحید و رهایی که فقط در ایدئولوژی ناب رجوی متبلور است کوتاه نخواهم آمد. برای سرنگونی تا به آخر استوار خواهم بود».

بگو تاریخ بنویسد برای ما و بعد از ما
از این صبر و صلابتهای شیران داستانها را
درین سیمای رنج آلود صبر آذین شیر اوژن
ببین اشرف نگین‌ها را، بخوان اشرف‌نشانها را

مجاهد قهرمانی که روز دهم شهریور توسط آدمکشان مالکی در اشرف به‌شهادت رسید، فرزند خانواده‌ای زحمتکش از مردم لاهیجان بود. خانه‌ای که در آن به دنیا آمد، در کوی سردار جنگل بود. و راهی هم که برگزید امتداد همان راه آن «کوچک» بزرگ بود.
شهرام خود، این مسیر چنین شرح داده: «در سال 54 با نام سازمان (مجاهدین) آشنا شدم. … (در فروردین 56 دستگیر و مورد شکنجه و اذیت و آزار قرار گرفتم و به مدت 3ماه در زندان شهربانی بودم) … بعد از پیروزی قیام به همراه بچه‌ها جنبش مجاهدین را (در لاهیجان) تشکیل دادیم. بعد از آن هم در انجمن جوانان مسلمان فعالیت می‌کردم… در اسفند59 دستگیر (و در حقیقت ربوده) شدم و تا عید سال 63 در زندانهای مختلف لاهیجان، رشت و چوکا بودم. …»
با فاصلهٴ کمی از آزادی از زندان، در زمستان 63، شهرام دلیر را در جمع رزمندگان مجاهد خلق در منطقهٴ مرزی کردستان می‌یابیم و کمی بعد او را در کسوت رزمنده آزادی، در ارتش آزادیبخش می‌بینیم که در صحنه‌های مختلف، از پشتیبانی و فنی و تأسیساتی تا یکانهای رزمی، پر تلاش و مسئول است.
آری، این زادهٴ کوی سردار جنگل و در ادامه راهی که او آغاز کرد، در قفای آزادی می‌شتابد و گام به گام با تپش‌ها و فرازهای انقلاب پیش می‌آید و سالهای پایداری در اشرف را نیز پشت سر می‌گذارد. و به‌تدریج خود به یکی از گوهران انقلاب تبدیل می‌شود:
«به خلق قهرمان و اشرف‌نشان نیز می‌گویم مجاهد اشرفی را الگو کنید و به همراه او بگویید می‌کشم، می‌کشم، آن‌که برادرم کشت، می‌کشم می‌کشم هر آن‌که خواهرم کشت»
در جریان انتقال مجاهدان اشرفی به لیبرتی، شهرام از کسانی است که داوطلب می‌شود برای نگهداری اموال مجاهدین تا تعیین‌تکلیف نهایی در اشرف بماند. با یقینی که خود آن را پیاپی در نامه‌هایش ثبت می‌کرد:
«یقین دارم دیوار در لیبرتی و محدودیت در اشرف بخشی از طرح و برنامه رژیم برای از پای در آوردن عنصر مجاهد خلق است». 
اما شهرام که به سلاح انقلاب مسلح است، آن‌چنان که خود نوشته، هیچ تردیدی در مورد سرانجام این نبرد ندارد:
«چون انقلاب خواهر مریم را دارم از هیچ قدرتی هراسی به دل ندارم و تعادل به هر سمت که بچرخد، مجاهد اشرفی می‌مانم و می‌جنگم و می‌میرم».
(چرا که) «آنچه که در اشرف و لیبرتی می‌گذرد عین کارزار سرنگونی است و هیچ تردیدی در آن نیست».
مجاهد قهرمان شهرام یاسری با خون خود، همراه با همرزمان حماسه‌آفرینش این حقیقت را به اثبات رساند که پایداری و کارزار لیبرتی و اشرف عین کارزار سرنگونی است. کما این‌که دشمن پلید نیز به زبان خود اقرار کرد که نبرد 10شهریور در اشرف، ادامه فروغ جاویدان است. همان نبردی که هدفش سرنگونی نظام ضدبشری ولایت‌فقیه است و در نتیجه پیروزمند آن هم‌چنان که شهرام شهید گفت: «هیچ تردیدی در آن نیست».
همین گلهاست کز بذرش به هر سو باد بذری برد
برویانید از خاک سترون بوستانها را
وطن از تو بسی شیر است در شهنامه اشرف
چنان پیران که اندر وی تو بینی بس جوانان را

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۴ شهریور ۱۳۹۸

قهرمان شهید مجاهد خلق حسن غلام‌پور


مشخصات مجاهد شهید حسن غلام پور
محل تولد: لاهيجان
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 54
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392
محل زندان: لاهيجان
سابقه زندان: 4سال در رژیم خمینی

همیشه رزم‌آور در همهٴ پهنه‌های نبرد
پگاهی بود و من، 
از خویش بی‌خویش
به راهی که پر از گلبرگ خون بود
ز پیچ جاده‌ای در جنگل درد
به امید طلوعی می‌گذشتم.
تمام طول راه، 
از گریه‌تر بود
تن جنگل
پر از زخم تبر بود
ولی پیغام هر گلبرک پرپر
سفر بود و سفر بود و سفر بود

از ظاهر افتاده و آرام و از چهرهٴ همیشه خندانش نمی‌شد فهمید که چه شیر دلاوری در پشت این فروتنی بی‌ادعا به کمین دشمن نشسته است. گویی خون سردار جنگل در رگهایش جریان داشت. از مجاهد قهرمان حسن غلامپور سخن می‌گویم، عقابی که در حماسه 10شهریور اشرف برای همیشه در ستیغ قلهٴ افتخار مأوا گرفت.
حسن از یک خانوادهٴ کارگری و زحمتکش برخاسته بود. ناگزیر بود در تابستانها به‌کار بپردازد، تا بتواند مخارج تحصیل خود را تأمین کند. رنج کار و محرومیت باعث شده بود که از یک سو همواره پخته‌تر و مسئولتر از سنش باشد و از سوی دیگر عشق به مردم محروم و شور رهایی آنها با جانش عجین شود. با برخاستن امواج انقلاب ضدسلطنتی، حسن از فعالترین جوانان زادگاهش لاهیجان در برانگیختن تظاهرات و راه‌پیماییها بود. پس از انقلاب نیز به سرعت همراه با هزاران و هزاران تن از جوان قیام‌آفرین همسن و سالش جذب آرمان مجاهدین شد و پس از آن که دیپلم خود را گرفت و از سال 59، به‌طور حرفه‌ای و تمام وقت به صفوف میلیشیای مجاهد خلق پیوست و در ستاد مجاهدین در رشت سازماندهی شد. پس از 30خرداد 60، حسن فعالیتهای خود را به‌طور مخفیانه ادامه داد، اما در آذر 60 شناسایی و دستگیر شد. زندان، برای حسن قهرمان، میدان دیگری از مبارزه و فراز دیگری از زندگی انقلابی او بود. به‌نوشته یکی از همرزمان مجاهدش که در زندان لاهیجان با حسن همبند بوده، حسن غلامپور و رحمت نخجیری و شهرام یاسری که هر سه از بچه‌های لاهیجان بودند، موتور محرک زندان بودند و با روحیه رزمنده خود، فضای زندان را سرشار از شور مقاومت و رزمندگی می‌کردند و پاسداران و دژخیمان را به ستوه می‌آوردند.
هنگامی که حسن در آبان 64 سرفرازانه از زندان آزاد شد، در پیوستن به سازمان درنگ نکرد و با تلاش و انگیزهٴ بسیار تنها حدود یک ماه بعد توانست هم‌چون دو همرزم دیگرش شهرام و رحمت خود را به رزمندگان مجاهد در منطقهٴ مرزی کردستان برساند و در دسته‌های رزمی سازماندهی شود.
پس از تأسیس ارتش آزادیبخش مجاهد قهرمان حسن غلامپور در بسیاری از عملیاتی رزمی شرکت کرد و در همهٴ صحنه‌ها، چون شیری ژیان در رده‌های مختلف فرماندهی و در رسته‌های رزمی گوناگون جانانه جنگید. اما اوج درخشش عنصر ناب مجاهدی و قهرمانی و رزم‌آوری حسن، طی 10سال پایداری در اشرف و به‌خصوص طی یک سال اخیر در مأموریت حفظ و نگه‌داری اشرف بارز شد. حسن قهرمان به یمن انقلاب ایدئولوژیک و با عشق و علاقه‌یی که به سازمان و همرزمان مجاهدش داشت، به درخشانترین وجهی این مرحله را طی کرد. او خود در آبان 91 در این باره نوشته است:
«... از 33سال پیش سازمان را برای سرنگونی رژیم ضدبشری انتخاب کرده و به زندگی عادی پشت کرده‌ام. ماندن در رکاب رهبری عقیدتی‌ام مسعود و مریم را تحت هر شرایطی چه در پیروزی و چه در شکست انتخاب کرده‌ام و به آن تا آخرین قطره خون و نفسم متعهد می‌باشم… نهایت سپاسگزاری و تشکر را از سازمان و رهبری دارم که من را برای حفاظت از اموال در اشرف انتخاب کرده، امیدوارم لایق و شایسته این انتخاب باشم و هر ابتلایی را در اشرف با جان و دل می‌پذیرم».
فرزند قهرمان مردم لاهیجان مجاهد شهید حسن غلامپور که تا بن استخوان به آنچه می‌گفت متعهد بود، با شکوه‌ترین رزم خود را با دست خالی با آدمکشان تحت‌امر نیروی قدس به انجام رساند و این پیام را با خون خود به جوانان سراسر ایران داد که آری با دست خالی نیز می‌توان با دژخیمان مواجه شد و آنها را برای همیشه افشا و رسوا کرد و شیپور پیروزی خلق را با رساترین صدا به گوش همهٴ مردم رساند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

قهرمان شهید مجاهد خلق حمید صابری


مشخصات مجاهد شهید حمید صابری
محل تولد: رشت
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 55
تحصیلات: دانشجوی راه و ساختمان
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

شیر رزم‌آور عرصه‌های پیکار
فرمانده قهرمان حمید صابری، زادهٴ مردم مجاهد پرور رشت، به‌راستی گردی از سلالهٴ کوچک خان و از فرماندهان برجسته ارتش آزادیبخش بود. او در همهٴ صحنه‌های جنگ رویارو با رژیم ددمنش آخوندی با رشادت جنگید و خوش درخشید.
حمید که از سال 57 در صف هواداران سازمان مجاهدین قرار گرفته بود، از سال 58، همزمان با تحصیل در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه کرمان، فعالیت حرفه‌یی خود را آغاز کرد. مسئولیتهای او در دورهٴ فعالیت سیاسی و سپس در دورهٴ مقاومت انقلابی پس از 30خرداد و سپس اعزام به منطقه و سازماندهی در نیروهای رزمی و ارتش آزادی‌بخش، قصهٴ همزمان پولاد شدن و الماس شدن است. شاید نگاهی به فهرست مسئولیتهای فرمانده حمید صابری به فهم این قصه شگفت کمک کند:
از سال 58 تا 60 مسئول انجمن هواداران مجاهدین در دانشگاه کرمان و همزمان عضو شورای تشکیلات مجاهدین در کرمان.
انتقال به تهران، پس از 30خرداد 60 و فعالیت در تهران و همدان و غرب کشور، تا سال 62 به‌عنوان عضو شورای تشکیلات مجاهدین در استان همدان و استان کرمانشاه.
اعزام به منطقهٴ کردستان در سال 62 و حضور در سازمان رزم یکانهای رزمی و به عهده گرفتن مسئولیت یک گروهان رزمی
پس از تأسیس ارتش آزادی‌بخش، شرکت در عملیاتهای منطقه‌ای، تحت فرماندهی مجاهد شهید مهدی کتیرایی
شرکت در عملیاتی متمرکز ارتش آزادی‌بخش، آفتاب و چلچراغ و فروغ جاویدان در سمت فرمانده گردان رزمی تحت مسئولیت فرمانده قهرمان محمود قائمشهر و مجاهد شهید مسعود قربانی
در عملیات فروغ بود که فرمانده مسعود قربانی شهید و فرمانده حمید صابری نیز مجروح شد.
فرمانده حمید پس از عملیات فروغ و پس از زرهی شدن ارتش آزادیبخش نیز به‌عنوان فرمانده یکان پیاده مکانیزه، فرمانده یکان ادوات و سپس فرمانده گردان تانک در عملیات مروارید انجام وظیفه کرد و در درس فراموشی ناپذیری که ارتش آزادیبخش به دشمن ضدبشری داد، نقشی شایسته ایفا کرد.
اما درخشش گوهر ناب انسانی و آرمانی فرمانده حمید پس از انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و به‌عنوان رزم‌آور و سردار این عرصه و به‌خصوص در 10سال پایداری پرشکوه در اشرف تجلی کرد. مسئولیت پذیری در عین فروتنی و بیرنگی و بی‌نام و نشانی. خود حمید قهرمان تأکید داشت که جنگ صد برابر و جنگ سرنگونی تنها در پرتو این انقلاب امکان‌پذیر است. او در جایی نوشته بود:
«دشمن محاسبه کرده بود با زرهی کار اشرف را تمام می‌کند ولی با سد سدید مواجه شد و این سد سدید چیزی جز انقلاب مریم نبود. من به‌عنوان یک مجاهد اشرفی که از شاهدان فروغ اشرف بودم به رهبری پاکباز مقاومت اطمینان می‌دهم که مجاهدین بعد از فروغ اشرف آن مجاهدین قبل از فروغ اشرف نیستند و می‌توانند با اتکا به انقلاب مریم و شورای رهبری جنگ صد برابر را ماده کنند و به چیزی کمتر از پیروزی فکر نمی‌کنند».
اما بی‌گمان آخرین رزم و نبرد فرمانده قهرمان حمید صابری در یک سال حفاظت از اشرف و نهایتاً شهادت مظلومانه و در عین‌حال قهرمانانهٴ او به دست آدمکشان تحت‌امر نظام پلید ولایت‌فقیه بود. او خود در یکی از آخرین نوشته‌هایش در مرداد 92، درباره این رزم آخرین چنین گفته است:
«... به نقطه تغییر دوران رسیده‌ایم و همه شواهد درونی و بیرونی حاکی از مرحله سرنگونی است و این را بیش از هر کس دشمن گرفته است، لذا برای نجات خودش از هر فرصتی و شکلی استفاده می‌کند تا ما را نابود کند و با افزایش فشار و موشک‌باران، شرایط را بر ما غیرقابل تحمل کند. غافل از این‌که ما مدتهاست که نقشه مسیر نوشته‌ایم و تا بن استخوان به مرحله سرنگونی ایمان داریم. ما سوگند خورده‌ایم که ذره‌یی از حقوق قانونی خود کوتاه نیاییم و هرگز سستی و ضعف و ذلت را به خود راه ندهیم… اگر فکر می‌کند با موشک‌باران و شکار طعمه می‌تواند ما را بپاشاند، کور خوانده است…».
آری، به‌راستی دشمن زبون در مرحله سرنگونی کور خوانده است که گمان می‌کند با کشتن حمید و حمیدها می‌تواند برای خود فرجه بقا بخرد، نمی‌داند که چگونه تیشه به ریشه خود زده و چگونه از خون این سرداران شرف که در رگهای جوانان اشرف‌نشان و قیام‌آفرین جاری شده، چه توفانهای بنیان‌کن برخواهد خاست.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۲ شهریور ۱۳۹۸

مجاهد شهید فاطمه کامیاب شریفی - سراپا شور آزادی


مشخصات مجاهد شهید فاطمه (زری) کامیاب شریفی
محل تولد: لشت نشاء
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 52
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

سابقه زندان: ۴سال در رژیم خمینی

زن میدانی اگر هست درین بحر خطر
این زنانند که بر موج فدا می‌رانند
معنیش چیست که این‌گونه بر آن می‌تازند؟
شاید آن کس که بکوبد سر خصم، اینانند؟!

یکی از زنان شیردل و قهرمانی که در قتل‌عام دهم شهریور در اشرف، توسط جلادان مالکی به‌شهادت رسید، مجاهد قهرمان فاطمه کامیاب شریفی بود.
زنی سراپا مجاهد و مسئول، از نسل «فاطمه امینی» ها. که از اوان جوانی، با عشق به آزادی، جانانه پا در راه مبارزه گذاشت. سراپا شور آزادی و ایمان، ۳۳سال در طریق پر رنج و خون رهایی گام گذاشت. از زندانها و میدانهای نبرد گذشت، و در اشرف پایدار، بزرگترین حماسه پایداری و ایستادگی را با خون خود رقم زد.
خودش پیوستنش را به مجاهدین چنین شرح داده است:
 «سال 59 در تهران با انجمن محلات خزانه رابطه تشکیلاتی داشتم. … در تمام میتینگها و تظاهراتهای سازمان شرکت داشتم. در 19خرداد 60 در میدان توپخانه دستگیر شدم. … حدوداً 80نفر بودیم و ما را به باغ جهانبانی در نزدیکی کرج بردند که محل اصطبل اسبها بود و در سلولهای مختلف انداختند …»
 «… حاجی رحمانی رئیس زندان قزل صدا کرد و گفت که اگر می‌خواهید آزاد بشوید، باید مصاحبه تلویزیونی بکنید وگرنه آزادی خبری نیست که من قبول نکردم. من و نفراتی که قبول نکردیم را به بند 8تنبیهی قزل‌حصار بردند و در آنجا به مدت یک و نیم سال بودیم».
فاطمه قهرمان، بعد از آزادی از زندان در سال ۶۴، تصمیم به پیوستن به سازمان می‌گیرد:
 «تصمیمم از زمانی جدیت به خودش گرفت که برادر در کربلا که رفته بودند، در آنجا از همه خواستند که بیایند و وقتی «هل من ناصر ینصرنی» را گفتند، تنم لرزید و تصمیمم راسخ شد که حتماً خودم را برسانم».
مجاهد قهرمان فاطمه کامیاب در مهر ۶۶ به منطقهٴ مرزی منتقل شد.
او از خانواده‌ای مجاهد و گردپرور است. فاطمه خواهر دو قهرمان شهید مجاهد خلق، به نامهای بیژن و اسفندیار بود.
مجاهد شهید بیژن کامیاب شریفی دلاوری بود که در واقعهٴ 19بهمن 1360 به‌خاطر ادای احترام شجاعانه‌اش به شهدای 19بهمن و پیکرهای موسی و اشرف، در اوین توسط جلادان خمینی تیرباران شد.


فاطمه شرح شهادت برادر قهرمانش را چنین بیان کرده است:
 «سال 60 که شهدای 19بهمن رو آورده بودند توی اوین، برادر من17سالش بود اون موقع تو زندان بود که با یک سری از بچه‌ها آوردند بالای سر شهدای 19بهمن که اونجا ادای احترام کردند، همه سرود خوندند، و برادر من پای اشرف و موسی را بوسید و همون جا درجا لاجوردی دژخیم، شهیدش کرد».
برادر دیگر فاطمه قهرمان، رزمنده دلیر مجاهد خلق، اسفندیار کامیاب شریفی بود که در 4مرداد 1367 در عملیات فروغ جاویدان قهرمانانه به‌شهادت رسید.
فاطمه به‌عنوان عضو شورای رهبری مجاهدین، مسئولیتهای خود را با سختکوشی و بی‌نشانی تمام به‌خصوص در ۱۰سال پایداری اشرف انجام می‌داد. آخرین فراز مسئولیت پذیری او، ایستادن در اشرف و نگاهبانی از اموال مجاهدین بود. او بارها بر عهد خود در پایداری تا به آخر تأکید کرده است. از جمله در نقشه مسیر خود در مرداد ۹۲ نوشت:
 «… هر چه زمان می‌گذرد قدر و ارزش راهی که به آن پا نهاده‌ام در زیر چتر رهبری مسعود و مریم را بیشتر فهم می‌کنم و خدا را هزاران بار شکر می‌کنم که من را در این مسیر هدایت کرد و نمی‌دانم با چه زبانی شکر این همه نعمت را بکنم. … در این مرحله با ایمان به مرحله سین و تغییر دوران بار دیگر… پیوندم را هرچه مستحکمتر و پولادین‌تر می‌کنم که بار مسئولیت پذیری‌ام را در این دوران صد چندان بیشتر می‌کند. … بار دیگر از خدا می‌خواهم که: من را رهروی شایسته در این مسیر گردان! و مجاهد بدهکار باشم و شهادت را که هم‌چون شهدی شیرین در این مسیر است نصیبم گردان. مجاهد بدهکار می‌مانم. مجاهد بدهکار می‌میرم…».

گیرم از ساقه بریدند بسی شاخهٴ گل
ریشه‌ها هست که صد شاخ دگر رویانند

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۳۱ مرداد ۱۳۹۸

مجاهد شهید قربانعلی کرامتی زاده


مشخصات مجاهد شهید قربانعلی کرامتی زاده
محل تولد: شاه پسند
شغل: کشاورز
سن: 21
تحصیلات: -
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

قربانعلی کرامتی‌زاده به اتهام پناه دادن به مجاهدین دستگیر شد و حدود یک سال در زندان بود. پس از آزادی از زندان، رژیم او را اجباراً به سربازی برد و به جبهه اعزام نمود. 
در جریان عملیات ارتش آزادیبخش در غرب دزفول در آذرماه۶۶، خود را به رزمندگان ارتش تسلیم کرد. در مدتی که در اردوگاه بود هرچه بیشتر با جنایتهای رژیم ضدبشری آشنا شد و مجاهدین را نیز بیشتر شناخت. به همین جهت تقاضای پیوستن به ارتش‌آزادیبخش نمود و در تقاضانامه‌اش نوشت: 
«با درود و سلام به شهیدان گلگون‌کفن از آدم تا خاتم و از خاتم تا حنیف و از حنیف تا اشرف و موسی و تا آخرین شهید سازمان در راه خلق. بنده قربانعلی کرامتی‌زاده ساکن شاه‌پسند با توجه به آگاهیهایی که طی این مدت در خدمت مجاهدین کسب کردم خواهان پیوستن به ارتش آزادیبخش می‌باشم. امیدوارم که مورد تأیید شما واقع شود انشاءالله». تقاضانامه ـ ۲۲تیر۶۷ 
پس از موافقت با این درخواست، در کسوت رزمندگان ارتش آزادیبخش در عملیات کبیر فروغ جاویدان شرکت کرد. در این نبرد، با جسارت و دلاوری تمام با مزدوران دشمن جنگید و طی یکی از همین نبردها به‌شهادت رسید. او جان خود را نثار آزادی مردم ایران کرد. پیکر پاکش در خاکپای سرور شهیدان حسین‌بن‌علی(ع) در کربلا به‌خاک سپرده شد. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۲۴ مرداد ۱۳۹۸

مجاهد شهید شاهپور باقری اصل


مشخصات مجاهد شهید شاهپور باقری اصل
محل تولد: آستارا
تحصیلات: ديپلم
سن: 23
محل شهادت: آستارا
تاریخ شهادت: 1363

🔹بدون شکوه ای از زخم گردباد ستم 
🔹به خاک دشت فتادی 
🔹ولی به هر کجا که برد باد، یاد تو را 
🔹نگاه می کنم آنجا 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۲۲ مرداد ۱۳۹۸

مجاهد شهید هادی صمیمی شارمی


مشخصات مجاهد شهید هادی صمیمی شارمی
محل تولد: خمام
تحصیلات: دانش آموز
سن: 19
محل شهادت: خمام
تاریخ شهادت: 1360

با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید.

سنگ مزار مجاهد شهید هادی صمیمی شارمی


با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۸ مرداد ۱۳۹۸

مجاهد شهید بهزاد طاهری آلاشتی


مشخصات مجاهد شهید بهزاد طاهری آلاشتی
محل تولد: مازندران
تحصیلات: ديپلم
سن: 29
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

«… من بهزاد طاهری آلاشتی در یک خانوادهٌ کارگری متولد شدم. پدرم کارگر بود، تحصیلاتم را در مدارس و دبیرستانهای ساری تا سطح دیپلم به پایان رساندم. با شروع انقلاب ضدسلطنتی۵۷ در راستای پیروزی انقلاب در ساری و تهران در تظاهرات و راهپیمایی شرکت می‌کردم ‌تا شاید با سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه حقوق به یغما رفتهٌ کارگران و زحمتکشان را باز ستانیم. ولی بعد از انقلاب بهمن۵۷ با روی کار آمدن رژیم خمینی… اندک زمانی نگذشته بود که به ماهیت کثیف و پلید خمینی پی بردم و چهرهٌ منفور و ضدخلقش برایم شناخته شد. در سال۵۸ ضمن آشنایی با دیدگاهها و آرمانهای والای توحیدی و انقلابی و موضعگیریهای اصولی سازمان بر سر منافع و حقوق خلق در کادر هوادار اجتماعی از سازمان حمایت کردم. 
در سرفصل ۳۰خرداد با شروع فاز مبارزهٌ مسلحانه با ایمان به حقانیت این مبارزه تصمیم به وصل به سازمان گرفتم. سرانجام ضمن آشنایی با یک هموطن کرد توانستم با کمک و همکاری او خود را در فروردین سال۶۴ به سازمان در نوار مرزی برسانم. بدین‌سان با وصل به سازمان که نقطهٌ تولد من بود، 
به‌واقع به زندگی نوینی با مناسبات توحیدی و انقلابی دست یافتم. بعد از وصل به سازمان برای فراگیری آموزش نظامی به هنگ آموزشی رفتم و بعد از پایان دورهٌ هنگ وارد بخش نظامی سازمان شدم و در واحدهای نظامی سازماندهی شدم…». 
بهزاد در چندین رشته عملیات شرکت کرد و قهرمانانه جنگید. در فروغ جاویدان پا به عرصهٌ آخرین نبرد در حیات انقلابیش گذاشت و پس از به خاک افکندن دهها تن از پاسداران رژیم، قهرمانانه به‌شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳ مرداد ۱۳۹۸

مجاهد شهید آسیه فتحی گوهردانه


مشخصات مجاهد شهید آسیه فتحی گوهردانه
محل تولد: لاهيجان
شغل: ديپلم
سن: 29
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1367

با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۰ مرداد ۱۳۹۸