مجاهد شهید پوران نجفی
محل تولد: رشت
شغل، تحصيل:
سن: 52
محل شهادت: لیبرتی
زمان شهادت: 1391
یاد مجاهد شهید پوران نجفی گرامی باد
آمیزه نسیم و پولاد
آمیزهیی از متانت و مهربانی و شکوه و افتادگی و پایداری و تواضع،
به استحکام آهن و نرمی آب و نسیم… این همه میتواند تنها در وجود زن انقلابی مجاهد
خلق جمع شود، زنی که یک مصداقش پوران است. پوران نجفی. آن که پگاه 21بهمن، خونش بر
درگاه سپیده و آفتاب و در زندان آزادی بر زمین ریخت تا نه فقط رسوا کننده رژیم آخوندی،
بلکه افشاگر سوداگران حقوقبشر باشد.
زنی برگذشته از همه میدانهای نبرد با هیولای زنستیز و انسانستیز
ارتجاع، ارتجاع پلید خمینی…
در سال 57 و در کشاکشهای انقلاب ضدسلطنتی، در حالی که بسیار
جوان و هنوز دانشآموز بود وارد عرصه مبارزه شد و سالی بیش طول نکشید که آنچه را میجست،
در آرمان و سازمان مجاهدین یافت و سپس در کسوت میلیشیای مجاهد خلق، پرشور و خستگیناپذیر
در شهر زادگاهش، رشت، با صفحات نشریه مجاهد به جنگ جهل و ظلمت شتافت.
پس از آن، نوبت دیوارهای بتونی زندانهای قرونوسطایی خمینی و
دژخیمان درنده او بود، که 5سال تمام اراده مقاومت این زن، این رزمنده تسخیرناپذیر آزادی
را بیازمایند و سرانجام خاک شوند و به زانو در آیند.
پایان زندان و بازگشت مجدد به آغوش خانواده، صحنه دیگری برای
آزمودن عیار انقلابی این زن مجاهد خلق بود، اما هیهات که پوران، اسیر جاذبههای زندگی
عادی شود. این چنین بود که او با پای سر، در پی آرمان آزادی و برابری، درصدد وصل مجدد
به سازمان برآمد چرا که برای او سازمان مجاهدین خلق ایران، تجسم آرمان بود و همه آرزوهایش
بود. در سال 1366 به صفوف ارتش آزادیبخش پیوست و با سازماندهی در یکانهای رزمی پیاده
و سپس یکانهای زرهی، آنچه را که در توان داشت در کفه جنگ آزادیبخش نهاد.
اما آنچه زر وجود این زن مجاهد خلق را ناب و صافی ساخت، انقلاب
ایدئولوژیک درونی مجاهدین با الگو قرار دادن مریم رجوی بود. و چنین بود که پوران در
برابر هر سختی، رویینتن و در برابر هر ابتلایی. شاکر گشت.
پس از آن، نوبت ابتلایی دیگر بود، 10سال پایداری پرشکوه در اشرف
تحت محاصره و پوران دلیر و قهرمان، سرخترین فصل دفتر عمر خود را در لیبرتی نگاشت، با
خون سرخ و جوشان خود. او از جمله در عهدنامهای نوشته است:
«من بهعنوان یک زن انقلابی مجاهد خلق… اکنون با شکر و افتخار…
در مرحله جدید هم که فاز صعود و ارتقاء مجاهدین و کانون استراتژیکی نبرد است، بر سوگند
خون و نفس پا میفشارم و بر موارد زیر تأکید میکنم:
صادقانه و خالصانه کلیه پیمانهای امضا شده پیشین خود را تجدید
و با سلطان نصیر جمع، بدون هر گونه شکاف تراز و یکسویه میکنم.
از جمع خواهران میخواهم که بر روی مسئولیت پذیری من در مرحله
جدید تا هر کجا حساب کنند.
میتوانم و باید در این مسیر راهنما و راهگشا و کمککار بقیه
باشم تا پیروزی را به هر قیمت محقق کنیم.
سلام بر خواهر مجاهد پوران نجفی، روزی که چشم به این دنیا گشود.
روزی که برای رهایی خلق و میهنش بپا خاست، از همه چیز خود گذشت و سلاح به دست گرفت.
و روزی که چهره در خون کشید و رستگار شد. بیگمان پرچم مقاومتی را که او بر دوش میکشید
توسط خواهران و برادران همرزمش و همچنین توسط دو فرزندش، ناهید و مسعود، تا روز فتح
تهران حمل خواهد شد. در آن روز پوران با چهره تابان و خندان خود از اوجها نظارهگر
میهنی خواهد بود که آن همه به آن عشق میورزید.
پوران نجفي درسال 1342 درشهررشت بدنيا آمد پس ازطي دوران ابتدايي وراهنمايي وارد هنرستان صنعتي رشت شد و دررشته مكانيك به تحصيل پرداخت
سال دوم هنرستان در15 سالگي وارد فعاليت هاي سياسي عليه رژيم شاه شد .
پوران با دوستانش بطور فعال درتظاهرات ضد حكومت شاه شركت كرد.
اين دوراني بود كه انديشه هايش براي انتخاب آزادي وعدالت درجامعه شكل گرفت.
خيلي زود بعد ازسرنگوني نظام سلطنتي با مجاهدين آشنا شد با شروع سال تحصيلي 58 درهنرستان صنعتي به فعاليت سياسي وحمايت از مجاهدين پرداخت.
او كه خيلي زود به اهداف و انديشه ها وعملكردهاي خميني و كميته چي ها وحزب اللهي ها آشنا شده بود، اعتقاد به آزادي ودمكراسي وبرابري درجامعه را با رهروي ازمجاهدين ومسعود رجوي پيداكرد.
با تهاجم عناصر چماقداربه جوانان وگروههاي سياسي زود به مرزبندي با پايگاههاي حكومتي واحزاب دست ساخته مثل حزب جمهوري رسيد، بافروش نشريه وپخش اطلاعيه هاي مجاهدين ديگربه يك عنصرانقلا بي و مبارزتبديل شد.
درتهاجم كميته چي ها باقرآباد به هنرستان صنعتي پوران ،تمام هواداران مجاهدين درمدرسه دستگير شدند، پوران به اين امر به مدير مدرسه اعتراض كه شما مسوليت حفاظت از جان دانش آموزان خود را داشتي چرا اقدامي نكردي ؟ چرا بايد اوباش بتوانند وارد مدرسه شوند و هنرجويان را دستگير كنند؟!
درآبان 59 چماقداران حزب جمهوري در ضلع غربي ميدان شهرداري رشت به پوران ودوستش كه نشريه مجاهد مي فروختند حمله كرده كه آنها را دستگير كنند اما با كمك مردم وتعدادي ازهوادران وبه كمك يك تاكسي از چنگ چماقداران توانست بگريزد.
مدتي بعد از30 خرداد ،پوران دستگير شد و 5 سال درزندان بسر برد
دراين دوران جنايت وشكنجه وترور، پوران هر چه بيشتر آبديده تر شد وعزم او درمبارزه بي امان با رژيم خميني صد چندان شد .
اواخر سال 65 ازبند رها شد و درسال 1366 خودرا به قرارگاههاي ارتش آزاديبخش ملي ايران رسانيد.
پوران اين دوران را ، با نوشتن كتابي بنام پروازهمزنجيران بخوبي تصوير كرد.
پس از پيوستن به مجاهدين خيلي سريع آموزش ها مختلف نظامي را دريكانهاي مختلف ارتش آزادي كسب كرد.
اودركسوت يك رزمنده مجاهد كه دوران پرتلاطمي را درزندگي سياسي خود طي كرده بود
مدار نويني از مسوليت پذيري درمبارزه با رژيم خميني را آغازكرد.
پوران در10سال پایداری پرشکوه در اشرف كه تحت محاصره مزدوران رژيم ايران بود دركنار ديگر خواهران وبرادران خود دمي از نبرد بي امان با رژيم ملاهاي فاسد و جاني دست برنداشت ،اما سرخترین فصل دفتر عمر خود را در لیبرتی نگاشت، ودرموشك باران كمپ ليبرتي در عراق به همراه 7 تن از ياران خود در صبح روز 21 بهمن 1391 به پيمان خود با خدا ومردم ايران درمبارزه تا لحظه آخرو آخرين قطره خون وفادار ماند و جاودانه شد
۶۷ #جنبش_دادخواهی #تابستان۶۷ #خاوران #حقیقت۶۷