پروانه الوندپور سال ۱۳۳۶ در فومن متولد شد. او در تهران زندگی میکرد. لیسانس ادبیات داشت و دبیر بود. بين همه دوستانش به شجاعت و دلاوری معروف بود. در سال۶۰ محل زندگيش مورد تهاجم پاسداران قرار گرفت، پروانه با جسارت پنجره را باز كرده و خود را از طبقهٌ دوم ساختمان به پايين می اندازد و موفق به فرار می شود.
بار آخر او و همسرش در خيابان دستگير شده و وقتی كه آنها را سوار ماشين می كنند پروانه در ماشين را حين حركت باز میکند و همسرش را به بيرون هل میدهد . در نتيجه همسرش موفق به فرار می گردد. به همين دليل شكنجهگران از او كينه بسياری داشتند.
با وجود اين، پروانهٌ قهرمان لب از لب نگشود. او را به قدری زده بودند كه جای سالمی در بدنش وجود نداشت، براثر ضربات كابل چرك و خون از پايش مي آمد و با كفشهای نوك تيز بر روی زخمهايش مي كوبيدند. او می گفت: "وقتی زير بازجويی بودم، هر روز ده ليوان آب به زور به خوردم می دادند تا بيشتر بتوانند شكنجه كنند. پروانه تمام شكنجه ها را با سرفرازی تحمل كرد.
یکی از همسلولیهایش مینویسد:
يكبار بازجويش از شكنجهٌ او خسته شد و گفت: "تو جانت از سنگ است". از آن به بعد پروانه در ميان بچهها به "الوندكوه" معروف شد. او مرتباً می گفت: "بايد روحيهٌ تهاجمیمان را آنقدر بالا ببريم كه پاسداران از ما بترسند و حساب ببرند".
يكروز گفت: "تمام آرزويم اين است كه من را در ميدان شهرداری رشت حلق آويز كنند". پرسيدم: "چرا چنين آرزويی داری؟" گفت: «دوست ندارم تيرباران شوم. میخواهم در آخرين لحظات از میان خلقم عبور كنم و با تمام وجود خیانت خمینی را فریاد بزنم و افشا کنم».
عاقبت رژیم جنایتکار خمینی او را از زندان اوين به زندان رودبار قزوين و سپس به رشت منتقل کرده و در ارديبهشت۱۳۶۲ اعدام كرد.
مریم رجوی: از خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی میخواهم که با حضور بر سر مزار شهیدان، حق پایمالشده خود برای برپایی مراسم بزرگداشت فرزندان قهرمان خود را به رژیم آخوندی تحمیل کنند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
پاسخحذفدفاعیات مسعود رجوی و سخنان افشاگرانه حاج احمد صادق، پدر ناصر صادق را در این مطلب میتوانید مطالعه کنید:
https://massoud-rajavi-biography-life.blogspot.com/2018/09/blog-post_26.html