در اين وبلاگ ميخواهيم شما را با زنان و مردانی آشنا كنيم كه تمام عشق و هستي خود را براي آزادي وطن شان بي دريغ نثار كردند. زنان و مرداني از خطه ي استان وشهرهاي زيباي گيلان و مازندران، سرزمين ميرزا كوچك خان جنگلي، سردار و دلاور جنگل. شهدايي که امروز شهروندان شهری خاموش اند و قربانیان جبر و ستم اين دنيا بودند ولي در یاد و خاطره حیاتی دیگر یافته اند. و الان در كنار ميرزا كوچك خان جنگلي آرميده اند.
پيشتازان راه آزادي
۲۲ مرداد ۱۳۹۵
مجاهد شهید جمشید ملک محمدی
مشخصات مجاهد شهید جمشید ملک محمدی شغل - تحصيل: دیپلم سن: 23 محل شهادت: رشت زمان شهادت: 1360 با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد https://Telegram.me/shahidanAzadi
#جمشید عزیزم ، امسال ٣٧ سال از جاودانگیت می‌گذرد ، سال ۶۰ ناجوانمردانه ، تو و جوانان پاک بسیاری را از ما گرفتند ، متحجرین تمامیت خواه ، جسمت را گرفتند ، غافل از اینکه فکر و اندیشه‌ات همیشه جاودانه خواهد ماند.
نوجوانی بیش نبودم وتجزیه و تحلیل شرایط آن زمان برایم بسیار دشوار بود ، اما با گذشت زمان به آن تحلیلی که تو از عملکرد حاکمان آن دوره داشتی رسیدم. شجاعت تو در بیان عقیده و اندیشه‌ات کجا و من کجا ، امیدوارم اندکی از شجاعت و ایستادگی‌ات در برابر ظلم را در وجودم بیابم.
برادر شهیدم ، چه اندیشه‌ای در سر داشتی ، که بعد از دستگیری‌ات در ۱۴ مرداد ۶۰ ، حتی یک روزهم نباید زنده می‌ماندی؟ چرا یکشبه تیربارانت کردند؟ به کدامین گناه؟! چرا ....... و چراهای زیادی ذهنم را مشغول کرده بود و پرسش های فراوان دیگر...
روزها، ماهها و سالها گذشت و من همچنان به دنبال پاسخی برای پرسش هایم ، تنها پاسخی که برایش یافتم ، این بود ، روشنگری ، آگاهی و نفی خرافه ، این تفکر از دید حاکمان تمامیت خواه بالاترین جرم است. متحجران و واماندگان در تاریخ از کسانی که به مردم آگاهی دهند و به اندیشه وادارند ، بیزارند. خائنان و قاتلان وطن فروش که به چیزی جز مقام و ثروت اندوزی از راه چپاول ثروتهای کشور فکر نمی‌کردند ، چاره‌ای جز از میان برداشتن انسانهای پاک و آزاده‌ای چون تو نیافتند. ننگ بر قاتلانت ، و ننگ بر آنانی که چشم بر حقایق بستند و جوانان گل میهن را پرپر کردند.
برادرم جمشید ، تو با جهل و خرافه و بی عدالتی به مبارزه برخواستی ، تا شاهد زندانی کردن زنان و مردان میهنت برای ابراز عقیده نباشی ، شاهد تفکیک شهروندان به خودی و غیر خودی ، درجه یک و درجه دو نباشی ، شاهد اعدام هم وطنت نباشی ، شاهد کودکان و زنانی نباشی که کشورشان بر روی ثروتهای بیشماری خوابیده است ، اما تا کمر در سطل زباله بدنبال لقمه نانی می‌گردند. تو برخواستی تا قانون اساسی حاکم باشد ، همه در مقابل قانون یکسان باشند...
گویی میدانستی بر سر ایران عزیزمان چه خواهند آورد ، پس سر بدار شدی...
برادر شهیدم ، تا زنده ام دادخواهیت را فریاد خواهم زد.
باز مرداد و یاد سر بدار شدنت در ۱۵ مرداد ۶۰ ناخودآگاه مرا به آن دوران میکشاند. باز دست به قلم میشوم تا ۳۸ امین دلنوشته ام را به رشته تحریر در آورم. جمشید عزیزم، ۳۸ سال پیش در چنین روزی آسمانی شدنت را به سوگ نشستیم، وقتی به عکست نگاه میکنم در نگاهت جز ایمان و صداقت چیزی نمی یابم، با خود می اندیشم، مگر میشود جوان ۲۱ ساله ای را فقط بخاطر ابراز عقیده اش حکمی چنین ناجوانمرانه داد! "تیر باران"!؟ به کدامین گناه؟ شما وارثان اصلی انقلاب بودید، اما مرتجعین تمامیت خواه با خدعه آن را مصادره کرده و از رسیدن به دموکراسی باز داشتند! حکومت دینی و ایدئولوژیک خود را بر پایه جهل و خرافات و استبداد بنا کردند! برای خاموش کردن صدای آزادی خواهی ات، چاره ای جز صدور احکام قرون وسطایی مرگ نداشتند؛ آنهم بدست قضاتی که برای خوش خدمتی به نظامی آمده بودند؛ که جز تخم جهل و خرافه نمی کاشت! قضات حکومتی بر سر صدور احکام مرگ از هم پیشی میگرفتد، صدور حکم اعدام و تیر باران را از افتخارات خود بر می شمردند! عدالت از همان زمان قربانی پست و مقام و ثروت اندوزی شد! با اجرای حکم ظالمانه، جوانان پاک میهنم را یک به یک به تیغ جلادان مرگ سپردند!
نمیدانم آنانی که کمر به قتل تو و جوانان پاک سرزمینم بسته بودند، چگونه توانستند در این چهل سال وجدان خود را حمل کنند و شبها سر بر بالین گذارند ... لعن و نفرین بر آنان باد.
تا زنده ام دادخواهیت را فریاد خواهم زد. خواهر دادخواهت فائقه ملک محمدی تهران ۱۴ مرداد ۹۸
بیاد سی و هفتمین سال جاودانه شدنت...
پاسخحذف#جمشید عزیزم ، امسال ٣٧ سال از جاودانگیت می‌گذرد ، سال ۶۰ ناجوانمردانه ، تو و جوانان پاک بسیاری را از ما گرفتند ، متحجرین تمامیت خواه ، جسمت را گرفتند ، غافل از اینکه فکر و اندیشه‌ات همیشه جاودانه خواهد ماند.
نوجوانی بیش نبودم وتجزیه و تحلیل شرایط آن زمان برایم بسیار دشوار بود ، اما با گذشت زمان به آن تحلیلی که تو از عملکرد حاکمان آن دوره داشتی رسیدم.
شجاعت تو در بیان عقیده و اندیشه‌ات کجا و من کجا ، امیدوارم اندکی از شجاعت و ایستادگی‌ات در برابر ظلم را در وجودم بیابم.
برادر شهیدم ، چه اندیشه‌ای در سر داشتی ، که بعد از دستگیری‌ات در ۱۴ مرداد ۶۰ ، حتی یک روزهم نباید زنده می‌ماندی؟
چرا یکشبه تیربارانت کردند؟
به کدامین گناه؟!
چرا ....... و چراهای زیادی ذهنم را مشغول کرده بود و پرسش های فراوان دیگر...
روزها، ماهها و سالها گذشت و من همچنان به دنبال پاسخی برای پرسش هایم ، تنها پاسخی که برایش یافتم ، این بود ، روشنگری ، آگاهی و نفی خرافه ، این تفکر از دید حاکمان تمامیت خواه بالاترین جرم است.
متحجران و واماندگان در تاریخ از کسانی که به مردم آگاهی دهند و به اندیشه وادارند ، بیزارند.
خائنان و قاتلان وطن فروش که به چیزی جز مقام و ثروت اندوزی از راه چپاول ثروتهای کشور فکر نمی‌کردند ، چاره‌ای جز از میان برداشتن انسانهای پاک و آزاده‌ای چون تو نیافتند.
ننگ بر قاتلانت ، و ننگ بر آنانی که چشم بر حقایق بستند و جوانان گل میهن را پرپر کردند.
برادرم جمشید ، تو با جهل و خرافه و بی عدالتی به مبارزه برخواستی ، تا شاهد زندانی کردن زنان و مردان میهنت برای ابراز عقیده نباشی ، شاهد تفکیک شهروندان به خودی و غیر خودی ، درجه یک و درجه دو نباشی ، شاهد اعدام هم وطنت نباشی ، شاهد کودکان و زنانی نباشی که کشورشان بر روی ثروتهای بیشماری خوابیده است ، اما تا کمر در سطل زباله بدنبال لقمه نانی می‌گردند.
تو برخواستی تا قانون اساسی حاکم باشد ، همه در مقابل قانون یکسان باشند...
گویی میدانستی بر سر ایران عزیزمان چه خواهند آورد ، پس سر بدار شدی...
برادر شهیدم ، تا زنده ام دادخواهیت را فریاد خواهم زد.
#فائقه_ملک_محمدی
خواهر شهید #جمشیدملک_محمدی
مرداد ٩٧
بمناسبت ۳۸ امین سال جاودانگی "برادرم جمشید"
پاسخحذفباز مرداد و یاد سر بدار شدنت در ۱۵ مرداد ۶۰ ناخودآگاه مرا به آن دوران میکشاند.
باز دست به قلم میشوم تا ۳۸ امین دلنوشته ام را به رشته تحریر در آورم.
جمشید عزیزم، ۳۸ سال پیش در چنین روزی آسمانی شدنت را به سوگ نشستیم، وقتی به عکست نگاه میکنم در نگاهت جز ایمان و صداقت چیزی نمی یابم، با خود می اندیشم، مگر میشود جوان ۲۱ ساله ای را فقط بخاطر ابراز عقیده اش حکمی چنین ناجوانمرانه داد! "تیر باران"!؟
به کدامین گناه؟
شما وارثان اصلی انقلاب بودید، اما مرتجعین تمامیت خواه با خدعه آن را مصادره کرده و از رسیدن به دموکراسی باز داشتند!
حکومت دینی و ایدئولوژیک خود را بر پایه جهل و خرافات و استبداد بنا کردند!
برای خاموش کردن صدای آزادی خواهی ات، چاره ای جز صدور احکام قرون وسطایی مرگ نداشتند؛ آنهم بدست قضاتی که برای خوش خدمتی به نظامی آمده بودند؛ که جز تخم جهل و خرافه نمی کاشت!
قضات حکومتی بر سر صدور احکام مرگ از هم پیشی میگرفتد، صدور حکم اعدام و تیر باران را از افتخارات خود بر می شمردند!
عدالت از همان زمان قربانی پست و مقام و ثروت اندوزی شد!
با اجرای حکم ظالمانه، جوانان پاک میهنم را یک به یک به تیغ جلادان مرگ سپردند!
نمیدانم آنانی که کمر به قتل تو و جوانان پاک سرزمینم بسته بودند، چگونه توانستند در این چهل سال وجدان خود را حمل کنند و شبها سر بر بالین گذارند ...
لعن و نفرین بر آنان باد.
تا زنده ام دادخواهیت را فریاد خواهم زد.
خواهر دادخواهت
فائقه ملک محمدی
تهران ۱۴ مرداد ۹۸
#دهه_شصت
#پانزده_مرداد_شصت
#جمشید_ملک_محمدی
#دادخواهی
#فائقه_ملک_محمدی