پيشتازان راه آزادي

۹ اردیبهشت ۱۳۹۷

مجاهد شهید موسی حیدرزاده


مشخصات مجاهد شهید موسی حیدرزاده
محل تولد: آستارا
سن: 33
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: -

مریم رجوی: جوانان دلیر و قیام‌آفرین در سراسر میهن اسیر را فرا می‌خوانم که برای واداشتن سران رژیم، به‌ انتشار اسامی کامل قتل‌عام‌شدگان و نشانی مزارهای آنها و اسامی جلادان این کشتار، دست به اعتراض بزنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۳۰ فروردین ۱۳۹۷

مجاهد شهید عیسی سقایی


مشخصات مجاهد شهید عیسی(علی محمد) سقایی
محل تولد: گرگان
سن: 22
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: بابل

مریم رجوی: خونهای مجاهدین و مبارزین آرمانخواه، هرگز از جوشش بازنمی‌ماند و در تمام این سالیان، روح عصیان و اعتراض جامعه ایران در پیکار با رژیم ولایت فقیه بوده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۲۷ فروردین ۱۳۹۷

مجاهد شهید شمس‌الله حسین‌پور(سعید)



 تیرماه ۱۳۶۵
خانه‌ای که مجاهدین شهید شمس‌الله حسین‌پور و بهمن افرازه در آن زندگى مى كردند.
شمس‌الله حسین‌پور ۲۳ساله ورزشکار در آستانه اشرفیه به‌دنیا آمد. و داستان درگیری و شهادت او از حماسه‌های جوانان مجاهد این مرز و بوم است.
سال۶۵ هسته‌هاى مختلف مجاهدين، امان از پاسداران رژيم در جنگل‌هاى آستانه‌ اشرفيه بریده بودند.
دشمن در وحشت از مجاهدين، حتى به پاسداران دستور داد كه در شهر لباس نظامى سپاه مزدور را نپوشند كه مبادا توسط واحدهاى عملياتى مجاهدين شكارشوند.
قبل از اين تنى از شكنجه‌گران و جانيانى كه در شهر وحشت آفريده بودند و به سركوب مردم مى پرداختند مجازات شده بودند.
رژيم با وحشت تمام از تهران درخواست نيروى اطلاعاتى براى ضربه زدن به مجاهدين كرد.
از طرفى يك واحد اطلاعاتى رژيم  با حضور در يك قهوه‌خانه، توانستند رابط يك گروه جنگل را شناسايى كرده  و او را دستگيركنند
همچنين پس از شناسايى‌هاى مختلف  و گشت‌هايى كه برقرار کرده بود مسير خروج يك واحد عملياتى كه پس از عمليات موفقيت‌آميز به طرف جنگل می‌رفت توسط پاسداران شناسايى شدند.
به‌این ترتیب بخشی از نیروهایی که پشتیبانی رزمنده‌های جنگل بودند شناسایی و دستگیر شدند.
بعد از اين نيروهاى زيادى از پاسداران به عمق جنگل گسيل شدند، در نقطه‌اى پس از مدتى كمين و شناسايى، خانه‌اى را شناسايى كردند. آنها از رفت و آمدهایی كه به این خانه مى‌شد به آن مشكوك شدند، آنها دنبال يكى از فرماندهان اصلى اين واحدهاى عملياتى مجاهد شهید بهمن افرازه بودند.
مجاهد شهید بهمن افرازه  (فرمانده سیروس) كسى بود كه بعد از دستگيرى از زندان فراركرده بود و در عملياتى موفقيت‌آميز، ابوالحسن كريمى لاجوردى گيلان، جلاد خون آشام را مجازات كرده بود. پاسداران بعد از اطمينان از اينكه اين خانه معمولى نيست و پايگاه مجاهدين است آنجا را از هرسو محاصره كردند.
توصيف دقيق صحنه‌ها را از پدر(خدابخش حسين‌پور) بشنويم: 
زندان لاهيجان – تير۶۶
ما می‌دانستیم که ساعاتی یا دقایقی دیگر خانه‌مان زیر آتشباری پاسداران قرار می‌گیرد. از دور می‌دیدم که خانه توسط دو حلقه نظامی پاسداران و اطلاعاتی‌ها محاصره شده بود.
خانه که دیگر به پایگاه مجاهدین تبدیل شده بود دو طبقه داشت، پس از یک ساعت محاصره سرانجام اولین رگبار مسلسل شلیک شد. به محض اولین شلیک همه افراد به زیرزمین رفتند آنها رفته‌رفته به خانه نزدیک می‌شوند و تلاش می‌کردند که با آرپی جی آن را به آتش بکشند و همه را دستگیر یا بکشند.
مجاهد شهید بهمن افرازه در پایگاه حضور داشت، بنابریان اولین کار باید حفاظت بهمن و فراری دادن او می‌بود. شمس‌الله پسر بزرگم به بهمن گفت تو باید فوراً از اینجا خارج شوی بهمن قبول نکرد، اما شمس‌الله گفت با توجه به شناخته‌شدگی تو و عملیات بزرگی که کردی تو نباید دستگیر یا کشته شوی. با صحبتها و فشارهای فراوان بهمن متقاعد شد که از زیرزمین که یک خروجی هم به نقطه‌ای از جنگل داشت خارج شود به این ترتیب بهمن از حلقه محاصره خارج شد. در این صحنه فقط شمس‌الله بود که به تنهایی می‌جنگید و می‌غرید. شمس‌الله گفت برای اینکه کمترین ضربه را بخوریم من می‌مانم بقیه باید بروند. با شلیک مستمر پاسداران، شمس‌الله هم که دو سلاح داشت به آنها شلیک می‌کرد پاسداران کمی عقب نشستند اما تلاش کردند از زاویه دیگری به پایگاه حمله کنند. بخشی از خانه آتش گرفته بود. او به تنهایی با انبوهی از پاسداران می‌جنگید. اما نهایتاً مهمات شمس‌الله تمام شد، در مقابل شلیکهای مستمر پاسداران دیگر شلیکی از پایگاه به آنها جواب نمی‌داد. آنها نزدیک و نزدیک‌تر شدند. 
شمس‌الله سلاح را از طبقه دوم خانه که از آنجا با آنها درگیر شده بود به حیاط خانه پرت کرد و گفت که من دیگر سلاح ندارم. پاسداران که حالت نیمه‌خیز داشتند درازکش شدند نمی‌دانستند موضوع چیست؟ نمی‌توانستند هم باور کنند آیا واقعاً شمس‌الله تسلیم می‌شود!
یکی از پاسداران گفت اگر راست می‌گویی خودت را نشان بده و تسلیم کن.
ـ من سلاح ندارم و شلیک نکنید.
دژخیمی گفت اگر تسلیم شوی شلیک نمی‌کنیم.
پاسداران به‌طور گسترده وارد حیاط شدند، به‌طوری که شمس‌الله را به‌وضوح می‌دیدند. از لای درختی یک پاسداری نعره می‌زد دو دست خودت را بالا ببر که بدانیم سلاح نداری!
شمس‌الله خود را به جلو می‌کشد که کاملاً به صحنه تسلط داشته باشد. یک دست او بالا است، 
مزدود دیگری فریاد می‌زند هر دو دستت را بالا بگیر! 
ـ یک دستم گلوله خورده بالا نمی‌آید!
اضطراب و ترس همه آنها را فرا می‌گيرد، واقعا اين يك نفر بود كه با همه مى جنگيد!! 
شمس‌الله هرچه بيشتر به ديوار چوبى تراس خانه نزديك مى‌شود. به ناگهان خود را ميان پاسداران پرت مى‌كند. با نارنجكى كه در دست داشت، دو پاسدار را به هلاكت رسانده و تعدادى را بشدت مجروح می‌کند.
به‌این ترتیب فداکاری یک مجاهدخلق جان چند نفر دیگر را نجات می‌دهد و درس ایستادگی و مقاومت تا به آخر را می‌دهد.

مریم رجوی: پایان دادن به مصونیت مقامات رژیم، به پیروزی حقوق‌بشر رهنمون خواهد شد و در عین‌حال پایان این رژیم و تمامی رنجهای مردم ایران و خلقهای منطقه را نزدیک می‌کند و راه را برای یک ایران آزاد و دموکراتیک خواهد گشود.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۲۳ فروردین ۱۳۹۷

مجاهد شهید طاهره اسلامی


مشخصات مجاهد شهید طاهره اسلامی
محل تولد: گرگان
تحصيل: دیپلم
سن: 18
محل شهادت: گرگان
زمان شهادت: 1361

مریم رجوی: جنبش دادخواهی با خواست اسامی شهیدان، نشانی مزارها، هویت قاتلان و محاکمه سران رژیم؛ این جنبشی است که اساس استبداد و ستمگری ولایت فقیه را هدف قرار می‌دهد. 
همه مدافعان حقوق بشر و هر کس را که در سراسر جهان برای حقوق انسانی احترام قائل است به‌همراهی با خواست مردم ایران برای محاکمه سران رژیم فرا می‌خوانیم

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۲۲ فروردین ۱۳۹۷

شاعر مردمی مجاهد شهید محمد صفری شرفشاده


مشخصات مجاهد شهید محمد صفری شرفشاده
محل تولد: لاهیجان
سن: 27
محل شهادت: لاهیجان
تاریخ شهادت: 1367

مجاهد شهید محمد صفری شرفشادهی در سال 1340 در روستای شرفشاده، در چند کیلومتری شهرستان لاهیجان واقع دراستان گیلان به دنيا آمد.
تحصیلات ابتدایی را در همان جا سپری كرد و از دوره راهنمایی روانه شهرستان لنگرود شد. محمد از سنین کودکی شعر میگفت و عموما به زبان محلی گیلکی، اشعارش را میسرود.
در زمان نوجوانی که مصادف با حوادث سال 57 بود وارد فعالیت های سیاسی شد. محمد علاقه زيادی به ادبیات داشت و با شاعرا ن منطقه ارتباط هنرى داشت. پس ازمدتى پاسخ مسا‌‌ئل سياسی و اجتماعی ايران را در مجاهدين يافت و به آنها پيوست.
در سال 1360 برای اولین بار در لنگرود دستگیرشد. سپس به  همراه تعدادى از دوستان خود به اوين و سپس به زندان قزلحصار منتقل شد.
 حاج داوود رحمانى رئيس زندان قزلحصار، آنجا را به يك شكنجه گاه مدرن با استاندارد رژيم خمينی تبديل كرده بود. ورود به قزلحصار، ميدان آزمايشی مهم، برای محمد بود. آن چيزی كه هميشه درمحمد می ديدم چهره بشاش وخنده روی او بود.
اوكه قدی بلند و چشمانی ريزنقش داشت، همواره تبسم بر لب بود. خيلي اوقات شعر گيلگی مي خواند، من هميشه تصور می كردم شعر شاعران ديگر است. اما بعد از اصرار زياد كه شعر متعلق به چه كسی است، گفت كه خودم سرودم.
داوود رحمانی رئيس زندان قزلحصار، مبدع بسياری ازشكنجه های ضد انسانی بود.  اوحداكثر فشارها را برای انهدام جسمی وروحی زندانيان سياسی اعمال میكرد.
يكي ازشكنجه های هميشگی، حاج داوود، سرپا نگه داشتن زندانيان در مكانی به نام زيرهشت بود.
آنجا بچه ها را 24 ، 48 و حتی 72 ساعت سرپا نگه مي داشتند كه عنصر مقاومت را درآن زندانی و ديگر زندانيان بشكنند.
مجاهد شهید محمدصفری، هم بارها بدليل مقاومت خود به زيرهشت منتقل شده بود واغلب تا 48 ساعت چشم بند زده سرپا بود. وقتي كه برمي گشت تمام پايش ورم كرده بود وتا دوروز نمی توانست راه برود يا بايستد اما شوخ طبعی اش را فراموش نمی كرد. بطور واقعي از ميدان آزمايش شكنجه های حاج داوود، همواره موفق بيرون مي آمد.
محمد می گفت:
«سرپا ايستادن و زماني كه از پشت لگد مي زنند خيلی سخت است و درد دارد، اما هر بار تنبيه می كنند بيشتر احساس مي كنم كه راه ما درست است.»
3 ماه پس ازآزادی، به قصد پيوستن به مجاهدين، تصميم به خروج ازكشور گرفت. به اين جهت با سه نفر از دوستانش كه قبلا با هم زندان بوده و مدتی بود رها شده بودند تصميم خود را در ميان گذاشت.
محمد به همراه دوستانش، محمد رضا نيكفر، محمدرضا شريعتی،  قاسم ناطقی با هدف خروج ازكشور از لنگرود خارج شدند.آنها تصميم داشتند برای ادامه مبارزه با رژيم خمينی به مجاهدين بپيوندند.
محمدسفرى، قاسم ناطقی، محمد رضا نيك فر و محمد رضا شريعتی را درخرداد 65 در زندان مالك اشتر لاهيجان مجددا دیدار کردم. آنها در يك سلول بودند وبا زندانيان ديگر قاطی نكرده بودند. اين تيم چهارنفره دركرمان، درهتلی كه درآن مستقر شده بودند دستگيرشدند.
مجاهد شهید محمد صفری و دوستانش قصد داشتند كه ازطريق زاهدان ازكشورخارج شده به پاكستان بروند وسپس ازآنجا به مجاهدين بپيوندند.
محمد پس از يك محاكمه فرمايشی به 7سال به زندان محکوم شد.
او سه سال از دوره محکومیت خود را طی كرده بود که در قتل عام سال 67 به همراه ديگر ياران خود سربدارشد. 

سنگ مزار مجاهد شهید محمد صفری

درآخرین یادداشتی که به عنوان وصیت نامه به خانواده اش سپرد شعری از مولانا بود.
ای آفتاب حسن برون آ دمی زابر 
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
رژيم خمينی با سفاكيت تمام  تلاش كرد نام امثال محمد را پنهان کند، اما آنها نام‌آورترین قهرمانان تاریخ معاصر ایرانند.
مزارهایشان را مخفی کرده‌اند، اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایرانند.
سال‌هاست بر سر دار رفته‌اند، اما سرود سرخ آزادی برلبان آنها جاری است. 

مریم رجوی: درود‌های بی‌پایان به ‌همه زندانیان قتل‌عام‌شده سال ۶۷ که از لحظه‌ای که در اتاق‌های بازجویی گفتند بر سر موضع خود علیه ولایت فقیه و برای آزادی ایستاده‌اند، تا همین امروز، نبرد و پیکارشان رژیم آخوندی را درهم‌ می‌کوبد. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۲۰ فروردین ۱۳۹۷

مجاهد شهید اسحاق ملاح


مشخصات مجاهد شهید اسحاق ملاح
محل تولد: گرگان
سن: ۳۵
شغل: معلم
محل شهادت: بندر گز
زمان شهادت: ۱۳۶۰

از این مجاهد شهید 4فرزند به یادگار مانده است.

مریم رجوی: مردم و مقاومت ایران برآنند که به‌ کار استبداد مذهبی پایان بدهند و آخوندها با همه جنایت‌هایشان از این سرنوشت نمی‌توانند فرار کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۱۶ فروردین ۱۳۹۷

مجاهد شهید فیروز رحیمیان


مشخصات مجاهد شهید فیروز رحیمیان
محل تولد: رامسر
تحصيل: لیسانس مدیریت
سن: 25
محل شهادت: لاهیجان
زمان شهادت: 1360

زندگینامه مجاهد شهید فیروز رحیمیان 

فیروز رحیمیان یکی ازسمبلهای وفا به پیمان از رامسر
فیروز رحیمیان در سال 1335 در شهررامسر بدنیا آمد مقطع ابتدایی تا دیپلم را دررامسرگذرانید و در سال 53 در رشته مدیریت وارد دانشگاه شد. در دانشگاه با افکار سیاسی آشنا شد و به مبارزه با دیکتاتوری شاه پرداخت. 
در تظاهرات سال 57 بسیار فعال بود و درشناساندن بسیاری از جوانان با مفهوم آزادی و تلاش برای احقاق آن تلاش زیادی نمود. پس از انقلاب به جنبش ملی مجاهدین پیوست و مبارزه خود با رژیم را به شکل جدی ارتقاء داد. فیروزهرجا که مسؤلیت قبول می‌کرد محیط تحت مسؤلیت خود را با فعالیتهای پیگیر، منظم، انقلابی، به‌لحاظ سطح فعالیتهای سیاسی و افشاگرانه بسیاربالا می برد و در سال 59 به شهسوارمنتقل شد و مسئول تشکیلات مجاهدین در آنجا شد. 
ورود او به شهسوار، تحول کیفی درفعالیتهای مجاهدین، علیه رژیم ایجاد کرد. بعد از 30خرداد 60به لاهیجان و سپس به لنگرود رفت ومسئولیت حفاظت از یکی ازمسئولین تشکیلات گیلان، مجاهد شهید رضا ماهبان را به‌عهده گرفت. درشهرلنگرود درحمله به پایگاه آنها به همراه رضا ماهبان و یک مجاهد دیگر دستگیرشد.  فیروزمی گوید: حوالی ساعت 4 صبح که من شیفت پایگاه بودم سروصدایی اطراف خانه ای که اجاره کرده بودیم شنیدم، کمی ازدیواربالا کشیدم که ببینم بیرون چه خبراست، پس از مدتی حرکاتی سایه‌وار، از 50متری می‌دیدم، دقت کردم دیدم که در قسمت دیگرهم این تحرکات وجود دارد متوجه شدم که دارند پایگاه را محاصره می‌کنند. به سرعت به داخل آمدم و فیروزرا خبرکردم او هم فوراً آمد ودیدیم که حلقه محاصره تنگ‌تر می‌شود، وقتی قطعی شد که هدف ما هستیم، تلاش کردم که رضا را که مسؤلیت حفاظتش را سازمان به من سپرده بود ازگوشه ضلع جنوبی خانه، به بیرون فراری دهم، اما ازهرطرف نگاه کردم دیدم که پایگاه کاملاً محاصره شده است و به این ترتیب به‌دلیل نزدیکی پایگاه به خانه‌ها ی مجاورنتوانستیم درگیرشویم و دستگیرشدیم. فیروزگفت که مرا توانستند شناسایی کنند اما تمام تلاشم این بود که رضا شناسایی نشود، رضا اهل مشهد، ریز نقش و زندانی سیاسی زمان شاه بود. من فیروز و فرمانده والامقام، رضا ماهبان را در زندان سپاه لاهیجان دیدم، فیروز ورضا بسیار شکنجه شده بودند. به‌دلیل این‌که غیر بومی بودند کسی آنها را نمی‌شناخت اما مجاهد شهید علاء کوشالی که تازه دستگیر شده بود فیروزو رضا را می‌شناخت. به‌رغم این‌که دستگیری آنها بسیار باعث ناراحتی ما بود، اما حضورآنها دربند انگیزه نبرد با دشمن را درما بسیار بیشترمی کرد چون این دو، پمپاژ انگیزه به دیگرزندانیان درمبارزه بی‌امان با رژیم بودند. 
سرانجام درآبان 60، این دوسردارپاکبازکه تمام سرمایه، دانش و توانمندیهای خود را وقف مبارزه بی امان با رژیم خمینی کرده بودند تیرباران شده وجاودانه شدند. دراین دوران قیام پیمان می‌بندیم، تمام توان وظرفیت خودمان را دراحیای خون این پهلوانان آزادی مردم ایران به‌کارببریم وثمره خون این شاهدان سرفرازرا، با اهدای آزادی میهن درزنجیربه مردم ستمدیده ایران نشان دهیم. برما است که جلادان وآدمکشان خمینی را به دادگاه بین‌المللی بکشانیم تا پاسخگوی جنایات بی‌ شمارخود باشند. .

مریم رجوی: بله، چنان‌که مسعود، درباره این شهیدان گفته‌ است:‌ این خونهای پاک، جوشیدن آغاز خواهد کرد... و خمینی نخواهد توانست این شعله را خاموش کند... 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

مجاهد شهید هادی صابری لیف‌شاگردی


مشخصات مجاهد شهید هادی صابری لیف‌شاگردی
محل تولد: رشت
تحصيل: دانش آموز
سن: 25
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367

به یاد مجاهد شهید هادی صابری لیف‌شاگردی

هادی صا بری بی باک و فداکاردر مدرسه درزندان هادی صابری درسال 1342 درمنطقه لیف شاگردی رشت متولد شد. او در هنرستان صنعتی رشت، دررشته مکانیک تحصیل می‌کرد. هادی از هواداران بسیار پرشور و فعال مجاهدین درشهر رشت بود ازسال 59 سرکوب مجاهدین توسط چماقداران شدت گرفت. دراین راستا مزدوران رژیم به هنرستان صنعتى رشت، که هادی در آن جا درس می‌خواند حمله‌ور شده و آنجا را محاصره کردند. حوالی ظهر که مدرسه تعطیل شد چماقداران با حمایت كمیته چى ها، به داخل مدرسه حمله نمودند. آنها همه هواداران مجاهدین درهنرستان را دستگیرکردند، هادی از جمله دستگیر‌شدگان بود. هنگام انتقال هادى به خودرویى كه مى خواستند اورا به كمیته منتقل كنند،هادى بشدت مقاومت كرد سه نفرازكمیته چى ها آنقدربه سینه وشكم و قلب او زدند كه هاد‌ى بى هوش شد. دراین حالت فقط توانستند او را دستگیركرده وعقب یك خودروى جیپ بیاندازند. او و بقیه را دستنبد زدند و از مدرسه به مسجد باقرآباد كه محل كمیته چى ها بود بردند. درآنجا همه دستگیرشدگان را با قیچی، چاقو و كاتر شکنجه کرده و پشتشان را خونین کردند. کمیته چی ها ازدستگیرشدگان اسم شان را مى خواستند اما همگى ازدادن اسم ،خوددارى كردند. ازجمله دستگیر شدگان، هادی صابری، احمد رئوف، بیژن قربانپوربودند كه همه ازشهیدان پاكباز مجاهدین هستند. در فروردین60 برای دومین بار هادی درحمله چماقداران به هنرستان دستگیر شد. درهمان مدرسه به اودست بندزده و به زندان بردند. مدتی در زندان بود. این بار پس از آزادی او را از هنرستان اخرا ج کردند. هادی پس از اخراج از مدرسه با ایمان هر‌چه بیشتر به آرمان های مجاهدین، به مبارزه با چماقداران و پاسداران رژیم پرداخت. او در اواسط سال60 دستگیر شد و به زندان سپا ه رشت و سپس به اوین وبعد، بند 4 زندان قزلحصار، منتقل شد. او در زندان بسیار با روحیه و مقاوم بود و بیشتر روزهاى زندان خود را، در سلولهای انفرادی گذرانید. هادی هربار که به جمع دیگر یاران خود می‌پیوست بلافاصله شروع به جمع آورى خبر از وضعیت جنبش و سازمان می‌کرد. در قزلحصار او با یک طرح جسورانه، تلاش كرد كه ازمسیر کانال کولرهای زندان فراركند، اما در یك خروجى از كانال اصلی دوباره دستگیر شد. این بار پاسداران او را به سلول انفرادی برده و پس از شکنجه و آزار بسیار، به زندان گوهردشت منتقل کردند. هادی پرشور و جسور تا مرداد سال 67 درگوهردشت بود. سرانجام درجریان قتل عام بیش از 30000 زندانى سیاسی فداكار و ازجان گذشته در سال67 به خیل بیشمار جاودانه فروغها پیوست. یاد او فروغ روشن راه ما درسرنگونی دشمنان قسم خورده مردم ایران باد. باشد كه دردادخواهی خون پاك ترین فرزندان مردم ایران در قیام سراسرى ا یران ، با او عهد بسته و به راه پرفروغ او تا نابودی حكومت شرور خامنه ای ادامه دهیم . اینك محسن، سینا، سارو، على پولادى، مریم، وحید... رهرو راه هادى شدند وبا فداى خود مشعل آ زادیخواهى مردم ایران را همیشه روشن كردند.

مریم رجوی:  درود‌های بی‌پایان به ‌همه زندانیان قتل‌عام‌شده سال ۶۷ که از لحظه‌ای که در اتاق‌های بازجویی گفتند بر سر موضع خود علیه ولایت فقیه و برای آزادی ایستاده‌اند، تا همین امروز، نبرد و پیکارشان رژیم آخوندی را درهم‌ می‌کوبد. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۱۲ فروردین ۱۳۹۷

مجاهد شهید محمدرضا شریعتی


مشخصات مجاهد شهید محمد رضا شریعتی
محل تولد: لنگرود
تحصيل: دیپلم
سن: 26
محل شهادت: لنگرود
زمان شهادت: 1367

مجاهد شهید محمد رضا شريعتى درسال 1341 درشهر لنگرود به دنيا آمد، تحصيلات مقدماتى خود را در لنگرود گذارند. وی درسال سوم دبيرستان وارد تظاهرات ضد سلطنتى شد.
بعد ازسقوط نظام سلطنتى ازآنجا كه اميدى به برقرارى عدالت وآزادى درحاكميت جديد كه ازطرف خمينى اعمال مي شد نمى ديد به جنبش ملى مجاهدين پيوست.
آشنايى با مجاهدين و اهداف آنها باعث شد كه محمد رضا هر روز بيشتر از زندگى اجتماعى مرفه خود فاصله بگيرد.
در سال 59، او بطور حرفه اى وارد مبارزه انقلابى شد و بدليل شناخته شدگى اش، دستگير و مدتي در زندان بود. 
پس از رهايى از زندان با انگيزه و مسئولیت پذيرى بيشترى به فعاليت هاى سياسى پرداخت. تا اواخر اردیبهشت او بصورت علني فعاليت مى كرد اما از ماه خرداد كمتر درشهرديده مي شد. 
مجاهد شهید محمدرضا شریعتی  دراواسط سال 60 توسط پاسداران درلنگرود دستگير شد .
محمدرضا شریعتی در زندان، جهت ايجاد تشكيلات براى مبارزه بيشتر با رژيم بسيار فعال بود به همين دليل مدتي او را به انفرادى منتقل كردند.
سرانجام به علت فعاليت هاى انقلابى، او و تعدادى از دوستانش را به زندان اوين و سپس قزلحصارتبعيد كردند.
در زندان قزلحصار، در زير فشارهاي دستگاه جنايت و شكنجه و سلولهاى قبر و قيامت داوود رحمانى، رئيس زندان قزلحصار، سرفرازانه به مقاومت پرداخت و با اعتقاد راسخ به آرمان خود، دشمن را از تبعيد به آنجا پشيمان نمود.
اواخر سال 63 ، از تبعيد به زندان لنگرود فرستاده شد، و سپس در سال 64 از زندان آزاد شد.
محيط بيرون زندان و بخصوص عدم ارتباط او با مجاهدين، فضاى ملال آورى براى او ايجاد كرده بود، اما سرانجام به آرزوى ديرينه خود رسيد و به سازمان وصل شد و پس از مدت كوتاهى در سال 64 ازكشورخارج شد.
اما باز هم مجاهد شهید محمد رضا شریعتی آرام و قرار نداشت، چون تعدادى ازدوستان او كه در داخل كشور بودند مى خواستند به نزد محمدرضا بروند، به اين جهت، براى وصل كردن آنها به داخل كشور برگشت و دوستانش را پيداكرد.
 پس از مدتى تصميم گرفت دوستان مورد نظر خود را نيز ازكشورخارج كند.
برنامه ها و قرارملاقات ها و چگونگى خروج ازكشور و عادى ساز‌ى ها را انجام داد و به طرف جنوب شرقى كشور راه افتادند.


 آنها سپس به كرمان رفته و در هتلى دركرمان اقامت گزيدند.
اما شب هنگام، پاسداران وارد هتل شده و محمد رضا و دوستانش را دستگير كردند، ظاهرا از نقطه اى لو رفته بودند كه متوجه نشده بودند.
در سال65 روزى در زندان لاهيجان براى هواخورى مي رفتم از دور محمد رضا و قاسم ناطقى  و محمد صفرى را ديدم به يكباره خشكم زد كه اينها آزاد شده بودند اينجا چه كار مي كنند! بسيار غمگين شدم چون فهميدم كه دستگيرى مجدد هستند.
در مدت دوسال بعد از دستگيري مجدد، پاسداران هرگز آنها را وارد بندهاى ديگر زندان نكردند كه كسى اطلاعاتى از علت دستگيرى آنها كسب كند.
محمد رضا و يارانش كه از دورانهاى سياه لاجوردى در اوين و سپس در قزلحصار سرفراز بيرون آمده بودند، با انگيزه فراوانى در زندان بسر ميبردند . 
آنها بر پيمان خود براى پايدارى تا نهايت توان انسانى وفادار ماندند و همچون ديگرستاره هاي كهكشان 30000 قتل عام، در پاييز سال 67 بعد از انتقال از زندان لاهيجان به زندان رشت  سربدار شدند.
براستي كه خون آنها موتور محرك جنبش دادخواهي خواهد شد كه بيشتر از هر روز، سرتاسرسرزمين شير و خورشيد را درمى نوردد و طنابى بر گردن خامنه اى، سرمنشا جنايت و شقاوت خواهد گرديد.

مریم رجوی: مردم و مقاومت ایران برآنند که به‌ کار استبداد مذهبی پایان بدهند و آخوندها با همه جنایت‌هایشان از این سرنوشت نمی‌توانند فرار کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96