پيشتازان راه آزادي

۱۴ خرداد ۱۳۹۹

مجاهد شهید محمدرضا نیک‌فر


مشخصات مجاهد شهید محمدرضا نیک‌فر

محل تولد: رودسر
سن: ۲۵
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: رشت
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

مجاهد شهید محمدرضا نیک‌فر دریکی از روستاهای گیلان به‌نام خلیفه محله از توابع شهرستان رودسردر سال۱۳۴۱ در یک خانواده سیاسی و مذهبی به‌دنیا آمد.
وی درحالیکه به مدرسه می‌رفت پدرش فوت می‌کند و سرپرستی خانواده به‌عهده مادرو برادربزرگترش حسن بود. حسن از فعالان شهرستان لنگرود و کاندید سازمان در سال ۵۸ بود. محمدرضا فعالیت سیاسی خود را از سال۵۶ شروع کرد وی در دوران تحصیلی از نابغه‌های مدرسه‌اش بود و دررشته طبیعی تا سال سوم در دبیرستان امیرکبیر شهرستان لنگرود به تحصیلات ادامه داد. اکثر جوانان به او علاقه خاصی داشتند .وی در دوران انقلاب با آن‌که سن کمی داشت یکی از فعالین انقلاب بود و در همه تظاهراتها شرکت فعال داشت و با دیگر دوستانش در دوران انقلاب روز و شب روی دیوارها شعارهای ضد شاه می‌نوشتند که وی همیشه نفر اصلی این‌کار بود.
محمدرضا هر روز جوانان محل را با خود برای شرکت در تظاهرات می‌برد و اکثر جوانان روستا از طریق محمدرضا با مسایل سیاسی آشنا شدند. محمدرضا خصوصیات و عشق و علاقه خاصی به مردم داشت و آن‌قدر مهربان و ساده بود که هرکاری ازدستش بر می‌آمد فروگذار نمی‌کرد.
ویژ‌گیهای انقلابی زیادی داشت و همین برخوردهای انقلابی‌اش بود که اکثرجوانان به او خیلی علاقه داشتند. بعد از پیروزی انقلاب وقتی مدارس باز شدند محمدرضا سوم نظری بود که همزمان با اوج‌گیری فعالیتهای سیاسی مجاهدین بود. او اولین کسی بود که با سازمان از طریق دوستانی که در جنبش ملی مجاهدین شهرستان لاهیجان داشت آشنا شد و اکثر اوقات به این جنبش برای گرفتن اعلامیه و تراکت می‌رفت.
محمدرضا به‌طور حرفه‌ای با سازمان رابطه داشت و نقش کلیدی درتشکیل ستاد جوانان هواداران سازمان شهرستان لنگرود داشت. فعالیتهای محمدرضا در روستا خیلی چشمگیر بود به یادبود شهدای سازمان اولاً در روستا اقدام به نوشتن پلاکارد و بزرگ‌نویسی می‌کرد و هم‌چنین یکی از عناصر اصلی برای تشکیل جلسات بود.
خانه آنها محل تجمع جوانان محل بود و هر روز و هر شب تعدادی از جوانان محل در خانه آنها بودند، از جوانان محل به‌صورت آبونه کمک مالی جمع میکرد و به این صورت الزامات فعالتهای سیاسی را تامین میکرد.
به‌دلیل فعالیتها ی گسترده‌اش نفر شناخته شده ای بین دانش آموزان بود و در سال۵۸ در مدرسه توسط سپاه لنگرود دستگیر می‌شود و به‌دلیل اعتراض بقیه همکلاسی‌هایش بعد از چند ماه از زندان آزاد می‌شود و بعد از آزادی، فعالیتهایش را مجدداً شروع می‌کند که مجدداً در سال۵۹ دستگیر می‌شود و این‌بار به چهارسال زندان محکوم می‌شود وی را به زندان گوهردشت کرج می‌برند.
مادرش همیشه ازروحیه بالایی که محمدرضا داشت برایمان تعریف میکرد. محمدرضا تا سال۶۴ در زندان گوهردشت کرج بسرمی‌برد وی در سال۶۴ از زندان با گذاشتن وثیقه‌ی خانه یکی از اقوام از زندان آزاد می‌شود.
بعد از آزادی برای وصل به سازمان آرام و قرارنداشت و این در حالی بود که می‌بایست هر هفته خودش را به سپاه لنگرود معرفی می‌کرد، ولی محمدرضا گوشش به این چیزها بدهکار نبود بعد از یک هفته سراغ کسانیکه می‌شناخت می‌رود و با آنها ارتباط برقرارمی‌کند و از این طریق به سازمان وصل می‌شود.
او مخفیانه با دو تن دیگر از هم‌بندهای خود که از زندان باهم آزاد شده بودند ابتدا به تهران خانه یکی از اقوامش می‌روند که ماجرا را برایش توضیح می‌دهد و مقداری هم از وی کمک مالی گرفته و مخفیانه از مرز زاهدان به پاکستان می‌روند و بعد از یکماه به‌عنوان پیک به داخل برمی‌گردد و هنگام خروج از کشور با چندنفر دیگر از هواداران که آنها را به خارج اعزام می‌کرد دستگیر می‌شود و به زندان سپاه رشت منتقل می‌شود.
در زندان با برادرش مجاهد شهید احمد نیک‌فر که چهار سال فراری در تهران بود و دستگیر شده بود مواجه می‌شود . یادم هست یک روز با مادرش برای ملاقات احمد و محمدرضا به زندان رشت رفته بودم هر دوی آنها سرشار از انگیزه و روحیه بالایی بودند. و من در آن لحظه فقط به مادرش فکر می‌کردم که چه به‌حالش می‌گذرد یک فرزند اعدام شده و دو فرزند دیگرش هم در زندان که اعدام در انتظار آنها هست. مادرش خیلی روحیه بالایی داشت وقتی با وی مواجه میشدیم همه جوابها را با لبخند پاسخ می‌داد. محمدرضا درحالیکه تنها ۲۶سال داشت در قتل‌عام۶۷ در زندان رشت تیرباران می‌شود و با شهادت محمدرضا یک برگ زرین دیگر به افتخارات این خانواده افزوده می‌شود.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر